|
شناسه خبر: 6046

«صبح‌نو» همزمان با سالگرد رحلت آیت‌الله مصباح آرا و نظریات ایشان را بررسی می‌‎کند

یاد فیلسوف والامقام

آیت‌الله محمدتقی مصباح‌یزدی فقیه، فیلسوف، مفسر قرآن و از اندیشمندان و اساتید حوزه‌علمیه قم بود. ریاست موسسه آموزشی و پژوهشی امام‌خمینی (ره)، عضویت در مجلس خبرگان رهبری، جامعه مدرسین حوزه علمیه قم و شورای عالی انقلاب فرهنگی و ریاست شورای عالی مجمع جهانی اهل‌بیت(ع) از سوابق اوست.

مصباح‌یزدی به مرجعیت روحانیت در تفسیر دین اعتقاد داشت. او از مهم‌ترین نظریه‌پردازان و مدافعان نظریه ولایت مطلقه فقیه در ایران بود. آقای مصباح‌یزدی، آثار متعددی درباره علوم اسلامی ازجمله تفسیر، فلسفه، اخلاق و معارف اسلامی دارد. «آموزش فلسفه» و «آموزش عقاید» متن درسی مراکز حوزوی و دانشگاهی بوده و به زبان‌های مختلف ترجمه شده است. «معارف قرآن»، «اخلاق در قرآن»، «نظریه سیاسی اسلام» و «نظریه حقوقی اسلام» ازجمله آثار اوست. علامه محمدتقی مصباح‌یزدی، در ۱۲دی ۱۳۹۹ش، بر اثر بیماری در تهران درگذشت و روز ۱۵دی پس از تشییع در قم، در حرم حضرت معصومه(س) دفن شد.

 تقریر گفتاری از علامه مصباح، حول محور شخصیت علامه طباطبایی
محمدابراهیم یزدانی
 
آشنایی بنده با علامه طباطبایی از درس تفسیر شروع شد تا اینکه روی علاقه‌ای که به ایشان پیدا کرده بودم در درس فلسفه ایشان هم شرکت می‌کردم. علامه‌طباطبایی یکی از مصادیق همان کسانی هستند که پیش خدا مقام آن‌ها از بعضی از انبیا کمتر نیست، مقام انبیا دو حیثیت دارد؛ یک حیثیت برای شخص خودشان که خدا چه کمالات، نورانیت، معرفت و محبوبیتی پیش خداوند متعال دارند و یک حیثیت هم اینکه برای دیگران چقدر مفید هستند و راه هدایتی برای دیگران فراهم می‌سازند. حیثیت دوم، جنبه وساطتی است که برای دیگران دارند. اگر این را در مراتب نازل هم ما سرایت بدهیم می‌شود، گفت: مثل علامه‌طباطبایی (رضوان‌الله علیه) یا سایر کسانی که در مکتب اهل(ع)‌بیت درس خواندند. آن‌ها هم دو حیثیت دارند؛ یکی اینکه خودشان پیش خدا چقدر عزیز هستند و چه مقامی دارند. دیگر اینکه چه نقشی برای دیگران داشتند؛ البته این دو بی‌ارتباط با هم نیست. این افراد وظیفه‌ای برای ارشاد و تعلیم دیگران دارند که جزو وظایف شخصی خودشان هست که باید انجام بدهند تا خدا از آن‌ها راضی باشد. یعنی در تکوین شخصیت معنوی خودشان موثر است ولی به‌هرحال دو حیثیت است؛ درباره حیثیت اول که مرحوم آقای طباطبایی چه مقامی داشتند بزرگان طی این سال‌های طولانی بعد از رحلت ایشان بیانات زیادی فرمودند. اما اینکه علامه‌طباطبایی برای حوزه، تشیع و اسلام در این زمان چه نقشی داشت. اینکه ببینیم خدا به‌وسیله ایشان چه نعمت‌هایی به ما داد تا قدردان آن باشیم. این اولا برای ما یک وظیفه اخلاقی، الهی و اسلامی است که نعمت‌های خدا را خوب بشناسیم و نقشی که برای سعادت ما داشتند درست درک کنیم، قدر آن را بدانیم، شکر آن را به جاآوریم، یکی از شکر آن هم همین هست که یاد این بزرگان را گرامی بداریم، برای روح آن‌ها طلب رحمت، مغفرت و مقامات عالی بکنیم. وظیفه دوم ما این است که بفهمیم چه نقشی برای پیشرفت حوزه، پیشرفت فضلا و شاگردان خود و چه برکاتی برای جامعه خود برای سایر انسان‌ها داشتند تا ما آن راه را ادامه بدهیم و از رهنمودهای آن‌ها استفاده کنیم. وقتی ویژگی‌های پیغمبر(ص) بیان می‌شود برای این است که شما یاد بگیرید تأسی کنید. پس نکته دومی که ما در شناخت برکات امثال علامه برای حوزه‌ها و جامعه باید استفاده کنیم این است که ما هم یاد بگیریم مشابه آن را انجام بدهیم و تأسی کنیم.
اشخاصی به جامعیت مثل مرحوم علامه‌طباطبایی کم پیدا می‌شود ما فقها بسیار برجسته‌ای داشتیم اما کسی که بر همه رشته‌های مربوط‌به علوم‌اسلامی و حتی بعضی مقدمات آن و بعضی نتایج آن احاطه لازم را داشته و به‌قدر کافی بهره‌مند شده باشد و ارتباط آن‌ها را با هم درک کند و بتواند بر آن میراث گرانبها هم ازلحاظ علمی، عملی، مدیریتی و تربیتی بیفزاید کم سراغ دارم. در میان ویژگی‌هایی که علامه طباطبایی داشت شاید بارزتر آن خدماتی بود که ایشان برای قرآن انجام داد و به همین جهت بیت ایشان دارالقرآن نامیده شد. بین کسانی‌که ما می‌شناسیم از بزرگان، علما، اساتید و کسانی که مدیون همه آن‌ها هستیم کسی‌که این توفیق را پیدا کرده باشد، قرآن را از مهجوریت دربیاورد کمتر مثل علامه می‌شود یافت. بعید می‌دانم افراد زیادی مثل ایشان باشند که در این جهت سعی کرده باشند که قرآن را از مهجوریت خارج کنند یعنی در هر بابی هرچه می‌شود از قرآن استفاده کنند، در فهم قرآن استناد به قرآن و در اثبات و تبیین مطالب آن به قرآن رجوع کند و نهایتا‌ در عمل به قرآن هم ایشان اسوه بودند.

یک نمونه کوچکی از کاری که مرحوم علامه طباطبایی برای بعضی مسائل پیچیده ما کرده و از قرآن استفاده کرد، کم‌نظیر است. در این عصر ما به‌خصوص بسیار نیاز داریم ببینیم نظر اسلام پیرامون مسائل زندگی اجتماعی و مدیریت اجتماعی و مسائل سیاسی چیست؟ در همان اوایل نهضت کسانی بودند که به این فکر افتادند این مسائل را از نظر علمی و فکری حل کنند. زمینه‌های فکری آن را آماده کنند، یکی از این افراد مرحوم علامه‌طباطبایی مرحوم آقای مطهری بودند که در این حوزه گام برداشتند. علامه‌طباطبایی نه‌تنها اصل تفسیر قرآن و علوم قرآنی را زنده کرد. راه و روش استفاده قرآن برای همه نیازمندی‌های اجتماعی را نیز بیان کردند. جلد چهارم تفسیر المیزان، ذیل آخرین آیه سوره آل‌عمران، ایشان بحث مفصلی درباره احکام اجتماعی اسلام دارد. درباره اهمیت مسائل اجتماعی اسلام و اینکه تمام شوون اسلام اجتماعی است و ما اصلا در اسلام هیچ شأن فردی نداریم، ایشان برای نمونه بحث مفصلی را بیان کرده است.
  
استاد به معنی حقیقی کلمه
استاد اکبر میرسپاه

 حجت‌الاسلام اکبر میرسپاه، شاگرد بزرگانی همچون حضرات آیات وحیدخراسانی، مصباح‌یزدی، جوادی‌آملی، شهیدقدوسی، خزعلی، مظاهری، محمدی‌گیلانی، احمدی میانجی، لنکرانی، شاه‌آبادی و... بوده‌اند. ایشان از اساتید دانشگاه‌ و حوزه‌علمیه است و اکنون در موسسه آموزشی، پژوهشی امام‌خمینی(ره) مشغول به تدریس هستند.
علامه محمدتقی مصباح‌یزدی(ره)، از عمق وجود به‌دنبال ترویج حق بودند، نه اینکه شعار این مساله را بدهند. در این مسیر هم ایشان ارادت بالا و خالصانه‌ای نسبت‌به حضرت ولی‌عصر (عج) داشتند؛ به‌گونه‌ای که ارتباط ما با ایشان ویژگی‌های زیادی را از حضرت استاد دیدیم.
باید گفت علامه مصباح، استاد به معنی حقیقی کلمه بود. ایشان تا همین آخرین روزها، حرف تازه داشت. وقتی جلسه تشکیل می‌دادیم و صحبت می‌کردیم، باز می‌فهمیدیم که هنوز هم ایشان حرف تازه و جدید برای ما بیان می‌کنند و هنوز استاد ماست. استادی ابعادی دارد و در یک جاهایی تجلی پیدا می‌کند. یک استاد واقعی، به‌طور فطری و طبیعی مکانیزم‌های فهم را می‌داند. یعنی آگاه است که چگونه آدم یک مطلبی را می‌تواند فهم کند. ایشان هم در موارد متعدد تصریح می‌کردند که اگر می‌خواهید این مطلب را بفهمید باید مثلا این کار را کنید و این‌گونه عمل کنید. برهمین اساس می‌گوییم ایشان استاد به معنای کامل است. این روحیه استادی در آثار ایشان هم بروز داشت، یکبار در جلسه‌ای، خیلی صریح گفتم: استاد نکته‌ای که شما اینجا نوشتید غلط است. ایشان با بزرگواری فرمودند: «مشکل کجاست؟» گفتم اینجا را شما اشتباه گفتید. ایشان بدون اینکه حرف‌های حاشیه‌ای بزنند، فرمودند: «ببینید من با این قید حرف زدم حالا شما با این قید هم نگاه کن ببین باز هم اشکال دارد.» من توجه کردم دیدم، روی عبارت بعضی قیدها را ندیده بودم حالا که قیدها را توجه کردم، فهمیدم هیچ اشکالی وارد نیست. ایشان اگر فنون استادی را پیاده نکرده بود، شاید من همیشه در همان جهل خودم به سر می‌بردم ولی چقدر زیبا فقط به یک تذکر مرا آگاه ساختند.»
 
عالم اخلاق
علامه مصباح‌یزدی، در ارتباط با نظم ویژگی‌های خاصی داشتند. حضور ایشان برای تدریس برخلاف بسیاری دیگر از اساتید که اغلب تاخیر داشتند، بسیار منظم بود. ایشان با دقتی شگرف اوراق امتحانی و تحقیق‌های دانشجویی را بررسی و تصحیح می‌کردند. تمرکز علامه بسیار بالا بود و استادی باهوش بودند؛ به‌گونه‌ای که در عین اینکه با سرعت مطالعه می‌کردند، بخش‌های مهم متن را خط می‌کشیدند؛ البته علامه مصباح‌یزدی در عین دقت و حساسیت درسی برای طلاب، درک بالایی از وضعیت شاگردان و شرایط آن‌ها داشتند. علامه مصباح‌یزدی در تدریس تاکید زیادی بر این مساله داشتند که مواظب باشید اصطلاحات خلط نشود، وگرنه مغالطه رخ می‌دهد. همچنین ایشان می‌فرمودند کوشش کنید شفاف حرف بزنید. یکی از ویژگی‌های منحصربه‌فرد ایشان این بود که می‌فرمودند: «اگر می‌خواهید کسی را نقد کنید، خودتان را در جایگاه او قرار دهید و فکر کنید اگر در شرایط فشار و کمبودهای او بودید. چه می‌کردید؟ آیا واقعا بهتر از او کار می‌کردی؟ اگر بهتر کار می‌کردی آن زمان می‌توان ایراد گرفت، وگرنه منصفانه نیست.»
 
فیلسوف جامع الاضداد
ایشان به تعبیر دقیق، یک فیلسوف مسلمان و اسلامی عصر خود بودند. علامه مصباح‌یزدی، طرفدار علم اسلامی در همه‌ حوزه‌ها بودند و علومی همچون: جامعه‌شناسی، روان‌شناسی، فلسفه و... را با قید اسلامی طرح می‌کردند اما یکی از علت‌های اصلی که باید ایشان را فیلسوف اسلامی دانست، همین حضور در مناظرات تاریخ انقلاب است. اینکه ایشان با هوش سرشار خود در این مناظرات تخصصی برخورد کرد و موجب شد که نهاد دین و حوزه در مقابل افرادی همچون دکتر سروش بحث منطقی و پاسخ‌های دقیق داشته باشد. علاوه‌بر هوش و ذکاوت، ایشان یک شخصیت جامع بودند؛ یعنی فلسفه را خیلی عمیق فهم کرده و در علوم دیگر همچون: منطق، معارف قرآن و... ید طولایی داشتند.
علامه مصباح‌یزدی را باید جامع‌الاضداد خواند.  اگر در شناخت علامه مصباح‌یزدی، افراد ظرفیت و نگاه جامعی نداشته باشند ممکن است به اشتباهاتی بیفتند؛ مثلا ایشان در مواقع و در مواضعی کاملا سنتی بود و گاهی اوقات با یک روحانی مدرن در حال گفت‌وگو بودیم. ایشان در ارتباط با حوزه‌علمیه یک نقدهایی داشتند که آدم فکر می‌کرد ضد حوزه هستند. بعد می‌دیدم ایشان فدایی حوزه است، برای حوزه‌علمیه خود را فدا می‌کند.
 
ماهیت و تعریف علوم انسانی اسلامی 
از دیدگاه علامه
هادی قطبی
 
مدتی است با جداسازی علوم «انسانی» از «اسلام» و نفی علم اقتصاد اسلامی و امثال آن، نسبت‌به اسلامی شدن علوم انسانی تردیدافکنی شد. از آنجاکه یکی از چالش‌های مهم در مباحث مربوط به علوم‌انسانی، عدم‌شفافیت در تعاریف و روشن نبودن معانی مورد اراده آن‌هاست، ضروری است برای آگاهی همگان نگاهی به اهداف و معانی مربوط به علوم‌انسانی اسلامی داشته باشیم. این نوشتار برگرفته از پیش‌گفتار کتاب «مبانی علوم انسانی اسلامی از دیدگاه آیت‌الله مصباح‌یزدی» است که ازسوی جمعی از نویسندگان و شاگردان حضرت علامه به رشته تحریر درآمده است.
 
ضرورت پرداختن به علوم انسانی اسلامی
آنچه امروز به نام علوم انسانی بر مراکز علمی و غیرعلمی سیطره یافته، حاصل درختی است که در تمدن مادی و سکولار غرب ریشه دارد. نظریات مطرح در علومی چون اقتصاد، سیاست، مدیریت، روان‌شناسی، جامعه‌شناسی و دیگر علوم انسانی رایج، براساس جدایی عالم ماده از ماورای آن، بلکه انکار ماورا، استوار شده است. خدای این تمدن، انسان و دوست‌داشتنی‌های اوست. انسان از دیدگاه تمدن غربی تنها حیوانی پیچیده و اجتماعی است و قله کمالی که این فرهنگ برای انسان می‌شناسد، رفاه، آسایش و لذت مادی بیشتر است و به بیش از آن نمی‌اندیشد.
با پیروزی انقلاب اسلامی ایران موج معنویت‌خواهی انسان معاصر که در پی سرخوردگی از علم حس‌گرا، روشن شدن بطلان فلسفه‌هایی تجربه‌گرا چون پوزیتیویسم و فروپاشی نظام‌های دین‌ستیزی چون نظام کمونیسم به راه افتاده بود، شدتی باورنکردنی گرفته و زمینه را برای پالایشی عظیم در همه زمینه‌ها فراهم کرده و وظیفه عالمان و فعالان این عرصه را سنگین‌تر کرده است. پالایش علوم و فرهنگ جامعه اسلامی از همان آغاز موردتوجه و تاکید رهبران جامعه به‌ویژه 
معمار کبیر انقلاب، حضرت امام‌خمینی(ره) بود.
اکنون‌که بیش از چهار دهه از پیروزی بزرگ‌ترین انقلاب قرن بیستم می‌گذرد، جا دارد نگاهی نقادانه به جامعه خود بیندازیم و بررسی کنیم که آیا برای رسیدن به اهداف انقلاب اسلامی به وظیفه خویش عمل کرده‌ایم؟ هدف کسانی که این انقلاب را بنا نهاده‌ و در این سال‌ها با خون خود از آن دفاع کرده‌اند، احیای اسلام ناب بود. آیا امروز جوانان ما در مهم‌ترین نهادهای تربیتی (مدارس و دانشگاه‌ها) با آموزه‌هایی برخاسته از اسلام ناب آشنا می‌شوند یا با علوم ترجمه‌شده دانشمندان سکولار غربی که در مراکز علمی دانشگاه‌های غرب تولید می‌شوند؟
نظریه‌پردازی در هر علمی ـ ازجمله علوم انسانی ـ بر پایه مجموعه‌ای از مبانی و اصول موضوعه انجام می‌شود که باید در شاخه‌های بنیادین معرفت بررسی و اثبات شوند. دستیابی به مبانی اسلامی علوم‌انسانی، مستلزم پژوهش‌های بنیادین و بهره‌گیری از تاملات و تحقیقات اندیشمندان این عرصه است. پرداختن به کلیات، تعریف و مفاهیم اصلی علوم انسانی اسلامی و نیز در پی آن اصول اساسی مربوط به مبانی مانند معرفت‌شناختی، هستی‌شناختی، کلامی، انسان‌شناختی، ارزش‌شناختی، دین‌شناختی و روش‌شناختی از مهم‌ترین اقداماتی است که باید در مراکز علمی حوزوی و دانشگاهی ازسوی کارشناسان، اندیشمندان و پژوهشگران علوم دینی انجام پذیرد.(1)
ازجمله اقدامات بسیار مهم، تعریف مفاهیم اصلی است که ضمن شفاف‌سازی کاربرد واژگان، از سوءتفاهم‌های بعدی جلوگیری می‌کند؛ ازاین‌رو برای روشن شدن «علوم‌انسانی اسلامی»، باید مقصود خود را روشن کنیم.
 
واژه علم
 واژه «علم» که در فارسی کاربردهای متنوعی دارد، گاه مطلق آگاهی، مانند علم حضوری و تصور و تصدیق را دربرمی‌گیرد و گاه به قیود خاصی مقید می‌شود؛ مانند علم به یک قضیه، علم مطابق با واقع، علم به مجموعه‌ای از مسائل، علم به مجموعه‌ای از مسائل حقیقی(غیرقراردادی) و علم به مسائل حقیقی که با روش تجربی قابل‌بررسی باشند(science)؛ اما آنچه در بحث تولید علوم‌انسانی مدنظر است، علم به همان اصطلاح متداولی است که بر شاخه‌هایی از دانش مانند فیزیک، شیمی، زیست‌شناسی، روان‌شناسی، جامعه‌شناسی، اقتصاد، تفسیر قرآن، فقه، تاریخ، اخلاق، فلسفه و معرفت‌شناسی اطلاق می‌شود.
وجه جامع این اصطلاح، به مجموعه‌ای از مسائل اطلاق می‌شود که معمولا دارای موضوع واحد بوده و روشی است برای اثبات و حل مسائل آن و نیز مبانی و اهداف آن موضوع.
البته ممکن است در تعریف برخی علوم، روش خاصی مانند خداشناسی فلسفی، خداشناسی عرفانی، روان‌شناسی تجربی و فلسفه اخذشده باشد.
همچنین ممکن است اهداف یا مبانی خاصی را در علم قید کرده باشند، مانند فلسفه الحادی، فلسفه الهی، اقتصاد مارکسیستی و اقتصاد اسلامی. لیکن اختصاص اطلاق علم به اینکه مقید به روش تجربی باشد، مبتنی بر برخی مبانی روش‌شناختی است که مناقشه‌پذیرند.
 
واژه اسلام
واژه «اسلام» نیز اصطلاحات متعددی دارد. طبق یک اصطلاح، اسلام به دین حق اطلاق می‌شود که افزون بر دین خاتم، سایر ادیان آسمانی را نیز که در زمان خود معتبر بوده‌اند، در برمی‌گیرد. بنابر اصطلاحی دیگر، اسلام به دین خاتم اختصاص دارد. طبق این اصطلاح، گاه تنها آموزه‌هایی که از کتاب و سنت به دست می‌آید اسلام نامیده می‌شود.
لیکن در اینجا مقصود از اسلام، مجموعه تعالیم نظری و عملی است که معطوف به سعادت حقیقی و ابدی انسان‌اند که افزون بر ادله معتبر عقلی، از راه قرآن و سنت معصومان(ع) به دست می‌آیند؛ البته تصدیق به همه آنچه در قرآن و سنت معتبر معصومان(ع) آمده، ازآن‌جهت که تصدیق خدا و رسول(ص) است در سعادت حقیقی انسان تاثیر دارد و از همین جهت جزو اسلام دانسته می‌شود.
 
علم اسلامی
در اتصاف علم به اسلامی بودن، کمترین مناسبت کافی است. این مناسبت‌ها ممکن است وجود مقاصد، مبانی یا منابع مشترک باشد و درنتیجه، علم اسلامی اصطلاحات متعددی خواهد داشت اما منظور از علم اسلامی، علمی است که افزون بر داشتن مسائل مشترک با اسلام، مبانی، اهداف و منابع آن با آموزه‌های اسلام موافق باشند اما اگر علمی در یکی از این سه مورد با اسلام موافق نباشد، اسلامی نخواهد بود. همچنین ممکن است بخشی از علم، اسلامی و بخشی از آن غیراسلامی باشد اما اگر علمی با اسلام مساله مشترکی نداشت، از مقسم اسلامی و غیراسلامی خارج خواهد بود؛ برای مثال، ریاضیات، اسلامی و غیراسلامی ندارد؛ مگر آنکه کسی کاربردهای علم را نیز در ملاک اتصاف علم به اسلامی بودن معتبر بداند.
 
علوم انسانی
 براساس تلقی رایج می‌توان گفت: «علوم انسانی (در مقابل علوم طبیعی و ریاضی) به مجموعه علومی اطلاق می‌شود که به شناخت انسان و توصیف، تبیین و تفسیر پدیده‌های فردی و اجتماعی(ازآن‌جهت که انسانی‌اند، نه از جهت فیزیکی و زیستی) و جهت‌بخشی به افعال و انفعالات انسانی می‌پردازد.» علوم انسانی در تعریف یادشده، مبانی خاصی دارند که عموما زیرشاخه humanites قرار می‌گیرند. از سوی دیگر، براساس برخی تعاریف، علومی همچون حسابداری، کتابداری، جغرافیا و هتلداری نیز از علوم‌انسانی محسوب می‌شوند اما این سنخ از علوم مدنظر نیست؛ بدین ترتیب، علوم انسانی مدنظر، دانش‌هایی همچون اخلاق، حقوق، اقتصاد، روان‌شناسی، جامعه‌شناسی، مدیریت
علوم تربیتی، علوم سیاسی و تاریخ تطبیقی را در برمی‌گیرد و مبانی این علوم شامل فلسفه، معرفت‌شناسی، انسان‌شناسی و فلسفه‌های مضاف می‌شوند.
 
علوم انسانی اسلامی
 علوم‌انسانی چنانچه در مبانی، اهداف و منابع با اسلام موافق باشند، اسلامی خواهند بود. بدین ترتیب، یکی از کارهای اساسی برای اسلامی‌سازی علوم‌انسانی یا به تعبیر دیگر تولید علوم انسانی اسلامی، تبیین مبانی این علوم است. چنانچه اشاره شد، عموما مبانی علوم‌انسانی اسلامی، از علوم و دانش‌هایی اخذ می‌شوند که به‌گونه‌ای بر علوم انسانی اسلامی تقدم منطقی دارند. این علوم شامل فلسفه، معرفت‌شناسی، انسان‌شناسی و فلسفه‌های مضاف می‌شوند که هرکدام به علوم دیگر نیز مرتبط‌اند که تبیین هریک از این مبانی در جای خود بیان ‌شده و بخشی از آن در دوره‌های «طرح ولایت» تدریس می‌شود. علامه مصباح‌یزدی ازجمله اندیشمندانی است که از ابتدا به‌طور جد به‌دنبال تبیین علوم انسانی اسلامی و مبانی آن بوده است. آثاری همچون «رابطه علم و دین» و نیز «مبانی علوم انسانی اسلامی از دیدگاه علامه مصباح‌یزدی» از این قبیل هستند.

 

ارسال نظر