«صبحنو» همزمان با درخشش «موقعیت مهدی» در جشنواره با نویسنده آن گفتوگو کرد
«مهدی» حجازیفر
فیلم سینمایی «موقعیت مهدی» به کارگردانی هادی حجازیفر و نویسندگی مشترک او و ابراهیم امینی در جشنواره چهلم فیلم فجر با استقبال گسترده مخاطبان، منتقدان و داوران روبهرو شد. حجازیفر توانست سیمرغ بهترین کارگردان اول را کسب کند و «موقعیت مهدی» سیمرغ بهترین فیلم چهلمین جشنواره فیلم فجر را از آن خود کرد. حالا و به مناسبت این موفقیت قابلتوجه، با ابراهیم امینی، نویسنده این فیلم گفتوگویی انجام دادهایم که در ادامه میخوانید.
باتوجه به سوابق قبلی شما، برایمان از سختی کار با موضوع قهرمانان جنگ توضیح میدهید؟
دو نکته مهم وجود دارد که باید هنگام نگارش فیلمنامه از آن مراقبت کنیم. آنچه ارگانها معمولا از ما توقع دارند یک تصویر آشنا و قرائتی بعضا تکراری است. از طرفی در هنگام پژوهش فیلمنامه ما هم مانند هر انسان دیگری با جنبههای جدیدی از آدمهای مدنظر روبهرو میشویم. اتفاقا این جنبهها بسیار جذاب و باعث زمینی شدن کاراکترها میشود اما یک مشکل هم وجود دارد که شاید نتوان همه این جنبهها را روایت کرد. در هنگام نگارش فیلمنامه با موضوعی که شما گفتید همیشه سعی بر این داریم به یک خط متعادل برسیم. یعنی نه به تکرار روایتهای رسمی بیفتیم و نه بیگدار به آب بزنیم. سعی داریم ضمن حفظ حریم این موضوعات و تصویر سلحشوریشان هر دو جنبه را رعایت کنیم. بازتاب جنبههای زمینی این قهرمانان باعث ملموس شدنشان برای مخاطب میشود.
باتوجه به جایگاه رفیع شهید باکری، برای نگارش فیلمنامه «موقعیت مهدی» سراغ چه منابعی رفتید؟
پیش از ما پژوهشهای زیادی صورت گرفته بود. منابع مکتوب و مستند مختلفی درباره شهید باکری وجود داشت. تعداد زیادی مصاحبه از نزدیکان ایشان هم در دسترس بود. ما قبل از آغاز پژوهش خودمان، سراغ همین مستندات رفتیم. آقای باقری زحمت زیادی متحمل شد. از حسن روزیطلب هم کمک زیادی گرفتیم. با اینکه منابع مختلفی داشتیم اما بههرحال کار دامنهداری بود و باید منابع را کنار هم جمع میکردیم.
بهنوعی یک روایت اپیزودیک را انتخاب کردهاید. چطور شد که این شیوه را برگزیدید؟
البته باید بگویم که «موقعیت مهدی» اپیزودیک نیست. کاراکترها و حتی موضوع ثابت است. درستترین کلمه همان «پرده» است که در کپشن فیلم هم آورده بودیم. انتخاب کلمه «پرده» از عقبه نمایشنامهنویسی من و هادی حجازیفر در تئاتر میآید. این پردهبندی بهعنوان تغییر موضوع یا کاراکترها نیستند. این از این جهت است که انگار زمان، مکان یا چیزی در قصه تغییر پیدا میکند اما دلیل انتخاب همین شیوه هم این بود که میخواستیم چند برش از زندگی مهدی باکری ببینیم؛ البته با تمرکز بر خانواده و برادرش یعنی حمید. قصد ساخت یک پرتره از زندگی شهید باکری را نداشتیم؛ البته این اتفاق در نسخه سریال افتاده است. در سریال هم درباره مهدی، هم لشگر و هم چند عملیات کار انجام دادهایم اما در نسخه سینمایی الزامی برای یک قصه بیوگرافی نداشتیم. پس سراغ یک خط داستانی رفتیم که به نوعی محورش روابط دو برادر بود.
دقیقا یکی از امتیازات «موقعیت مهدی» یک فیلمنامه به دور از شعارزدگی است. چطور به این خروجی رسیدید؟
این اولین نگرانی ما بود. هرکاری در این حوزه شروع میکنیم، نگرانی اولمان این است که مراقب باشیم شعاری نشود. وقتی یک تصویر شعاری از یک قهرمان بسازیم، ممکن است آن به ضد هدفمان تبدیل شود؛ البته خیال ما راحت بود که در نسخه سریالی بهخوبی به جنبههای مختلف شهید باکری و خانوادهاش پرداختهایم. پس نگرانی زیادی در این موضوع نداشتیم که خدای ناکرده تصویری غیردقیق از یک قهرمان جنگ ارائه کرده باشیم. نکته بعدی این است که معمولا به جنبه رزمی این قهرمانان پرداخته شده است. پس فکر کردیم خوب است که کمی به مسائل خانوادگی آنها ورود کنیم. سرنوشت برادران باکری بهشدت حیرتانگیز است. موضوع خودش گاهی ما را راهنمایی میکند. ما نمیتوانیم به سرنوشت قهرمانانمان توجه نکنیم. تاثیرات زیادی این برادران روی هم داشتهاند.
تهیه دو نسخه سریالی و سینمایی چه چالشهایی داشت؟
این جزو تصمیمات اولیه بود. نمونههای قبلی را در ذهنمان مرور کردیم. کمتر موردی بود که هر دو نسخه سینمایی و سریالیاش موفق بوده باشد. ضمنا معمولا اینطور بوده که نسخه سینمایی درواقع یک خروجی خلاصهشده از همان سریال بوده است. پس از همان ابتدا سعی کردیم دو مسیر داستانی جداگانه را طراحی کنیم. حتی ترکیب نویسندهها متفاوت است. سینمایی را من و هادی نوشتیم و سریال را چهارنفره نوشتیم. در سریال بهطور کامل به فعالیت لشگر 31عاشورا و چند عملیات ورود کردیم. کاراکترهای فرعی بسیار زیادی داریم. بهنوعی در سریال خیلی به حمید و مهدی نزدیک نمیشویم. علت هم این است که تمرکزمان روی عملکرد لشگر است. این اطمینان را میدهم که آنهایی که فیلم را دیدهاند، میتوانند یک اثر متفاوت را در سریال تماشا کنند.
شما معمولا بهصورت مشترک فیلمنامه مینویسید. این کار تیمی زیاد در سینمای ما مرسوم نیست. برای شما آسان است؟
امسال بیشتر نامزدهای فیلمنامه مشترک بودند. پس ظاهرا این موضوع در سینمای ما هم درحال جا افتادن است. هرچه بگذرد این منش فیلمنامهنویسی گروهی بیشتر جا میافتد؛ البته در غرب این کار گروهی سالهاست انجام میشود و کمتر سریالی را میبینید که برخلاف این عمل کرده باشد. همانطور که گفتید این موضوع در سینمای ما سابقه زیادی ندارد. بخشی از آن هم به نگره سینمای مولف در ایران بازمیگردد. سیدنی لومت در جایی میگوید در نگره مولف، آنقدر کارگردان را بزرگ میکنند که فیلمنامهنویسی اصولا شکل نمیگیرد. کسانی که بخواهند رشد کنند سراغ کارگردانی میروند و در فیلمنامهنویسی نمیروند. این نگاه سیدنی لومت درباره معضل فیلمنامه در سینمای فرانسه است. سینمای ما هم در دهه40 متاثر از جریان سینمای فرانسه و نگره مولف است. این ماجرا چنددهه ادامه داشته است. این تغییر رویه در سینمای ما اتفاق خوبی است اما هنوز راه زیادی برای رسیدن به یک نقطه ایدهآل داریم. اگر همه معتقدیم سینمای ما مشکل فیلمنامه دارد باید تغییر نگرش داشته باشیم. منشا مشکل فیلمنامه لزوما فیلمنامهنویس نیست.
بهعنوان سوال آخر، از هادی حجازیفر در قامت کارگردان بگویید!
همکاری خوب و جذابی بود. همکاریهای زیادی را بهعنوان بازیگر در کنار هم داشتیم در آثار مهدویان. در «موقعیت مهدی» بهعنوان کارگردان خیلی تصویر دوری از آنچه از هادی سراغ داشتم نبود. همان آدم دوستداشتنی، رفیق و همراه بود؛ البته طبیعی بود که به واسطه کارگردانی، کمی فشار عصبی، روحی و مسائل دیگر رویش بود. تنش زیادی را تحمل میکرد اما به همان نسبت جنبههایش مدیریتی و مهربانانه بر من آشکار شد. به واسطه فضای کار، احساساتش تند و تیزتر شده بود!
ارسال نظر