|
شناسه خبر: 688

استراتژی اصلاح‌طلبان برای بهره‌گیری از انتخابات ۲۰۲۰ چیست؟

بایدنیست‌های وطنی مشغول کارند

جریان انقلابی چگونه باید با تحریف بایدن توسط بایدنیست‌ها مواجه شود؟

«بایدنیست‌‌‌های وطنی» زودتر از آنچه گمان می‌‌شد کار خود را شروع ‌کردند؛ با فیلمی از گفت‌وگو با محمدجواد ظریف که بلافاصله بعد از بالارفتن شانس بایدن در شبکه‌‌‌های اجتماعی چرخید. وزیر امور خارجه در این فیلم از رفاقت و دوستی خود با جو بایدن سخن می‌‌گوید و پوستری از وزیر خارجه که روی آن نوشته شده «پایان تحریم‌ها»؛ تلاشی برای آغاز کمپین اصلاح‌طلبان در ایران بعد از پایان کمپین بایدن در آمریکا و بازگرداندن فضای کشور به سال 92. گرچه تئوریسین‌های اصلاحات در ماه‌‌‌های اخیر با چرخشی 180 درجه‌‌ای نسبت به انتخابات مجلس یازدهم، همراه سران این جریان از لزوم مشارکت در انتخابات صحبت ‌کردند و حدس زده می‌‌شد که بعد از پیروزی بایدن به دنبال احیای خود خواهند رفت اما بی‌صبری و تشنگی این جریان برای ماندن در قدرت که با توزیع این فیلم نمایان شد، فاصله عمیق آنها را با ژست «تحریم انتخابات» کاملا عیان کرد. پروژه اصلاحات برای انتخابات 1400، پروژه‌‌ای ممتنع و متناقض است. آنها از سویی با بدنه مأیوس و ناراضی خود مواجه هستند که حاکی از بحران مشروعیت و هویت اصلاح‌طلبی است و به نوعی به سرخوردگی از حمایت از حسن روحانی در سطح فعالان اصلاح‌‌‌طلب انجامیده. همچنين در کنار این بحران، آنها با بحران مقبولیت در سطح عمومي جامعه ناشی از ناکارآمدی دولت هم مواجه هستند. در مرحله بعد به‌واسطه اختلاف‌نظر درباره کنش سیاسی بین طیف چپ و راست اصلاحات، بحران سیاست‌ورزی هم در این جناح وجود دارد. از همین رو نامه‌‌‌های اخیر موسوی‌خویینی‌ها و فعال‌شدن مجمع روحانیون مبارز را می‌‌توان در راستای حل بحران هویت و مشروعیت دانست. در این میان ظرفیت پیروزی بایدن این فرصت را به آنها خواهد داد که بخشی از تاریخ را در دولت روحانی پاک و با استفاده از ظرفیت مذاکره/ مقاومت، خود را «ریبرند» کنند و بحران کارآمدی را با فراروایت مذاکره و برجام توضیح دهند؛ فراروایتی که جلوتر از خود بایدن و دولتش به دنبال برساختی رسانه‌‌ای برای افکارعمومی است و جلوتر از واقعیت در پي ساختن واقعیت یا به عبارت بهتر تحریف واقعیت است. در این میان اما آنها دوباره مجبور به پیوند با دولت روحانی خواهند شد که این خود بزرگ‌‌ترین نشانه برای اثبات رویکرد فرصت‌طلبانه آنها به سیاست و اصطلاحا بی‌پرنسیبی آنهاست. کسانی که نه مسوولیت قدرت خود را می‌پذیرند، نه اطمینانی به سیاست‌گذاری آنها وجود دارد، حتما با چالش بی‌صداقتی در افکارعمومی مواجه خواهند شد. اصلاح‌طلبان ناب گرای مدعی فراروایت دموکراسی/ آمریت دوباره قصد تنازل به فراروایت مذاکره/ مقاومت را دارند تا بار دیگر خود را در فضای سیاسی کشور احیا کنند. انگار فصل شوخی تحریم انتخابات تمام شده است و رادیکال‌ها راه رفته را بازخواهند گشت. بایدن، فرصتی برای فرار از پاسخگویی اصلاح‌طلبان نگاهی دوسویه به بایدن دارند؛ از یک طرف پیروزی او را زمینه‌‌ای مساعد برای پاسخ‌نگفتن به عملکرد هفت‌ساله خود می‌‌دانند و از سوی دیگر عاملی برای احیای خود به‌منظور انتخابات 1400؛ به همین واسطه اکنون که خروج ترامپ از کاخ سفید قطعی شده، با مشابه‌دانستن بدعهدی آمریکا با ترامپ و دیوانه‌انگاری او، به دنبال ساختن تصویر یک فرشته از بایدن هستند. در سطح اول، نخبگان و رسانه‌‌‌های اصلاح‌‌‌طلب این تلاش را آغاز کرده‌اند تا بتوانند در سطح دوم، حامیان و بدنه خود را فعال کنند و به صحنه بیاورند و بعد در سطح سوم، عموم جامعه را به مشارکت در انتخابات به نفع نامزد خود بسیج کنند. این برنامه سه مرحله‌‌ای نیازمند برخی نشانه‌ها و کنش‌هاست. پایین آمدن قیمت ارز و سکه، باز ‌کردن راه مذاکره با دولت بایدن برای احیای برجام، نماد‌‌سازی از ظریف به عنوان نماد فراروایت مذاکره و در یک کلام موضوع بازشدن راه مذاکره برای عموم جامعه از جمله نشانه‌ها و کنش‌هایی است که رسانه‌ها و نخبگان اصلاحات صحبت درباره آن را آغاز کرده‌اند. در واقع روایت «بایدنیست‌‌‌های وطنی» از عملکرد خود بایدن جلوتر است. در این میان ظرفیت دولت روحانی هم در ساخته‌شدن این تصویر نقش مهم و اساسی خواهد داشت. پایین آمدن قیمت ارز و ترخیص کالاها از گمرگ و تولید ادبیات مذاکره که نوعی بازگشت به اوایل دهه 90 است، به‌مثابه دوپینگ اصلاحات از سوی دولت صورت می‌‌گیرد. اینگونه است که اصلاح‌طلبان با همراهی دولت، به فرصت بایدن برای فرار از پاسخگویی نسبت به عملکرد هفت‌ساله و تلقین مذاکره به عنوان موضوع اصلی انتخابات آینده نگاه می‌‌کنند. پوسترهای انتخاباتی ظریف و فعل و انفعالات سیاسی اصلاح‌طلبان و دولت نشان می‌‌دهد که کمپین آنها برای تبدیل‌‌کردن این سرمایه سیاسی به سرمایه اجتماعی و موضوعیت دادن به مذاکره به جای کارآمدی برای انتخابات بعد آغاز شده است. از این پس البته باید شاهد گسترده‌ترشدن این جریان در سطح نخبگان، روشنفکران، سیاسیون و رسانه‌‌‌های اصلاح‌‌‌طلب بود که ابتدا به دنبال نامزدی ظریف و سپس ادامه وزارت خارجه او در دولت ائتلافی با علی لاریجانی خواهند رفت. این تازه ابتدای بازی آنهاست. چالش‌‌‌های راست میانه و اصلاح‌طلبان به نظر نمی‌رسد که بایدن بخواهد برجام را از سال 2016 ادامه دهد و فرصتی را که ترامپ با تحریم‌‌‌های بی‌سابقه در اختیار دولت جدید قرار داده است، از دست بدهد. این شاید بزرگ‌‌ترین چالش اصلاح‌طلبان برای نقد ‌کردن وعده‌‌‌های رسانه‌‌ای و فراروایت مذاکره باشد. از همین رو عمده تلاش این طیف معطوف به دستاوردی هر چند کوچک از جانب دموکرات‌ها خواهد بود. چالش دوم به سطح اجتماعی و عامه مردم بازمی‌گردد که با توجه به تجربه روحانی سخت به این جناح اعتماد کنند. بحران کارآمدی به این سادگی‌ها از سر اصلاحات باز نمی‌شود و چون شبحی آنها را فراگرفته است. چالش بعدی، بی‌اعتمادی جامعه و نخبگان و نیروهای سیاسی به غرب است. در ایران نسبت به هفت سال قبل نگاه‌ها به غرب و به‌خصوص آمریکا بسیار سختگیرانه شده و اكنون حتما بعد از تجربه فشار حداکثری ترامپ، خود را طلبکار دموکرات‌ها می‌‌دانند. از این رو راست میانه در دو سوی این معادله کار سخت و ممتنعی دارد. به این چالش‌ها باید چالش سیاست‌ورزی اصلاحات را هم اضافه کرد که حاکی از مخالفت رادیکال‌ها با گزینه ائتلافی است. در چنین شرایطی راست میانه با مانع دولت بایدن، بی‌اعتمادی جامعه و نیروهای سیاسی به غرب، بحران مقبولیت و اختلاف درون‌جناحی مواجه است و بیرون آمدن از مجموعه‌‌ای از چالش‌ها حتما کار آسانی نیست. مواجهه درست با شرایط جدید چگونه است؟ در فراروایت اصلاح‌طلبان، قراردادن نیروهای انقلاب مقابل جامعه به عنوان نماد مخالفت با مذاکره و توافق با بایدن و در نهایت انداختن تقصیر مشکلات معیشتی و اقتصادی به گردن آنها، نقش مهم و اساسی دارد. در واقع فراروایت مذاکره/ مقاومت بدون ایفای چنین نقشی برای اصلاح‌طلبان عایدی چندانی نخواهد داشت؛ از همین رو جریان انقلابی با سیاستي مدبرانه و عزتمندانه، توانایی ادبیات‌سازی مقابل این جریان را خواهد داشت که به مهم‌‌ترین عناصرش اشاره می‌‌شود. 1- توپ برجام در زمین دولت بایدن است. در مقابل ایران که تعهدات خود را انجام داده، دولت ترامپ از برجام خارج شده و شدیدترین تحریم‌ها را علیه ملت ایران اعمال کرده است. طبیعی است که اکنون دولت دموکرات آمریکا چهار سال بدعهدی و خباثت دولت ایالات متحده را در فقره برجام به ملت بدهکار است و با خروج از برجام یک تعهد بین‌المللی را نیمه‌کاره رها کرده؛ به همین دلیل ایران در شرایطی قرار گرفته که از مضرات برجام لطمه دیده اما نتوانسته از منافع اقتصادی آن استفاده کند. ما اکنون با یک حکومت بدعهد و فریبکار مواجهیم که نمی‌توان به وعده‌‌‌های نسیه‌اش اطمینان کرد. از همین رو بازگشت احتمالی این دولت به برجام بدون پذیرفتن پیش‌شرط‌‌‌های ایران امکان‌پذیر نیست که بخشی از این پیش‌شرط‌ها به برداشته‌شدن تمام تحریم‌‌‌های تعهدشده از جانب آمریکا و اروپا و تقبل خسارت ایران بعد از خروج آمریکا از برجام بازمی‌گردد. در غیر این صورت اگر دولت بایدن به دنبال پیش‌شرط جدید برود یا پیش‌شرط ایران را نپذیرد، نمی‌توان به آنها اعتماد کرد و طبیعی است که جمهوری اسلامی دلیلی برای تغییر سیاست خود نخواهد داشت. میان ایران و آمریکا خندق بزرگی ایجاد شده که نحوه اجرای برجام و خروج دولت آمریکا از این توافق بین‌المللی بر عمق و وسعت این خندق افزوده و شرایط را بسیار متفاوت از هفت سال پیش کرده است. اجرای برجام توسط اوباما و خباثت دولت ترامپ موجب می‌‌شود که ایران کاملا بدبینانه به این ماجرا نگاه کند. جریان انقلابی می‌‌تواند با این استدلال، توپ را در زمین آمریکا و غرب‌گرایان نگه دارد. 2- این تقسیم کار که گروهی بجنگند و بسازند و پیشروی كرده و گروهی دیگر با استفاده از این دستاوردها برای خود موقعیت سیاسی و اجتماعی خلق کنند و به‌واسطه مذاکره، فشار اجتماعی و اقتصادی تولید کنند، با توجه به تجربه تلخ برجام لزوم هرگونه تصمیم‌گیری را در مراجعی بالاتر از دولت و وزارت خارجه توجیه می‌‌کند؛ ضمن آنکه با توجه به وضعیت فعلی و بدعهدی آمریکا طبیعی است که جمهوری اسلامی از آمریکا و اروپا طلبکار است و آنها باید این ‌‌طلب خود را بپذیرند، نه اینکه گردن‌کشی کنند و به دنبال مذاکره مستقیم برای اهداف سیاسی باشند و گروهی هم در داخل سمپات آنها شوند و اقتصاد ما را شرطی نگه دارند. رهنمود رهبر انقلاب در این مورد کاملا راهگشاست: «چنانچه آمریکا حرف خود را پس گرفت و توبه کرد و به معاهده هسته‌ای که آن را نقض کرده است، بازگشت، آن‌وقت در جمع کشورهای عضو معاهده که شرکت كرده و با ایران صحبت می‌کنند، آمریکا هم می‌تواند شرکت کند، اما در غیر این‌صورت هیچ مذاکره‌ای در هیچ سطحی بین مسوولان جمهوری اسلامی و آمریکایی‌ها اتفاق نخواهد افتاد؛ نه در نیویورک و نه غیر آن»؛ این فرمایش حاکی از عقلانیت انقلابی جمهوری اسلامی در مقابل دشمنان و به‌خصوص آمریکاست. بر این اساس در صورت پذیرفتن پیش‌شرط‌‌‌های ایران، شیوه قدیمی قابل تغییر است و از حالت خوشبینانه غرب‌گرایان که بیشتر شبیه سازش است، به مذاکره برای ‌گرفتن ‌‌طلب و حق ایران در چارچوب برجام تبدیل می‌‌شود و مذاکره به عنوان یک تاکتیک برای استیفای حق کشور و نه هدف سیاست داخلی مورد استفاده قرار می‌‌گیرد. مذاکره خوب از ذهن قوی و متکی به دستاوردها و ظرفیت‌‌‌های کشور برمی‌آید. فراموش نکنیم که ما از آمریکا به‌دليل مدت‌ها ظلم، خسارت و بدعهدی در برجام طلبکاریم و اکنون باید ‌‌طلب خود را از همان دولتی که حامی برجام بود، بستانیم که این موضوع مثل ‌گرفتن ‌‌طلب از یک بدهکار است، نه اینکه بدهکار این دولت بدعهد و فریبکار شویم. اکنون اتفاقا باید با قدرت به دنبال نقد‌کردن ‌‌طلب‌مان از طرف مقابل باشیم. 3- نوع مواجهه اصلاحات با بایدن غلط‌انداز است و بیشتر شبیه التماس برای مذاکره از روی نیاز است. جریان انقلابی اما با این استدلال که پس از شکست سیاست فشار حداکثری ترامپ، اکنون دولت بایدن به این مذاکره نیازمند است، می‌‌تواند تصویر جدیدی در افکارعمومی بسازد که با سازش‌طلبی و کمبود اعتماد به نفس طرف مقابل متفاوت است. تصویب کلیات طرح هسته‌‌ای مجلس هم بر اساس این نگرش صورت گرفته است. 4- نکته مهم دیگر در ادبیات اصلاح‌طلبان که نیاز به تبیین و بحث فراوان دارد، ارائه تصویر وارونه از بایدن است که نقش او را در طراحی فشارهای حداکثری علیه ایران در دولت اوباما و همچنین اجرایی‌نشدن درست برجام در همان دوره نادیده می‌‌گیرند و انتظارات جامعه را از او بالا می‌‌برند و سیگنال غلط به اقتصاد کشور می‌‌دهند. نقض برجام از دوران اوباما آغاز شد چرا که او احساس کرد نتوانسته به‌واسطه برجام، سایر مولفه‌‌‌های قدرت ایران را کنترل کند و به همین واسطه تلاش کرد که با تهدید شرکت‌‌‌های بزرگ دنیا و توصیه به اروپا در مقابل انجام تعهدات ایران، نقض عهد کند و از زیر بار درست اجراکردن برجام فرار کند. طراحان تحریم‌‌‌های فلج‌کننده که اتفاقا همین دموکرات‌‌‌های به قول رییس‌جمهور، مودب بودند، حتی پس از اجرای برجام هم اجازه آسیب واردشدن به ساختار تحریم‌ها را ندادند. برای نمونه دولت باراک اوباما در نیمه دوم سال 2015 و سال 2016 دست‌کم سه‌بار مقابل درخواست‌‌‌های اقتصادی بزرگ اروپا برای آنکه مجوز مراوده با ایران را صادر کنند، مقاومت کرد. از این نمونه‌ها کم نیست. دموکرات‌ها خود خبره‌‌ترین آموزگار تحریم و فشار حداکثری برای ترامپ بودند. 4- به صورت کلی اکنون که افکارعمومی به ناکارآمدی و سوء‌مدیریت اجرایی باور دارد و مانند اصلاحات و دولت همه‌چیز را وابسته به تحریم و مذاکره نمی‌داند، لازم است جریان انقلابی بر موضوع مدیریت تمرکز کند و به سیاست خارجی وزن واقعی دهد تا با اصلاح ساختارهای اقتصادی و ریل‌گذاری درست، هم محاسبات غرب درباره ایران تغییر کند و هم جامعه، سیاست و اقتصاد قوی‌تری داشته باشیم. جریان انقلابی باید هم عملکرد مدیریتی و رویکرد فکری دولت را نقد کند و هم با مردم‌محوری برای اداره کشور راه‌حل ارائه دهد. واقعیت این است که در کارنامه دولت آقای روحانی که همواره مورد حمایت اصلاح‌طلبان بوده است، موارد مکرر از بی‌تدبیری و ناکارآمدی مشاهده شده؛ از جمله هدر دادن 20 میلیارد دلار ارز 4200 تومانی یا همان ارز جهانگیری که بیش از همه به جیب سوداگران و واسطه‌ها رفت و موجب فساد فراوان شد و مردم کمترین بهره را از آن بردند. تورم افسارگسیخته حاصل نقدینگی فراوان به‌واسطه اصلاح نکردن ساختار بودجه از جانب دولت است یا اختلاف‌نظر میان وزرای صمت و رییس کل بانک مرکزی که موجب ماندن کالاهای فراوان در گمرك‌ها شد. تجربه این دولت بیش از هر چیز اهمیت مدیریت در حل مشکلات کشور را نشان داد و طبیعی است که تا زمانی که اینگونه ناکارآمدی‌ها در ساختار اجرایی کشور وجود دارد، نمی‌توان توقع اصلاح ساختار اقتصادی کشور را داشت. در حالی که بایدنیست‌‌‌های وطنی تحریف واقعیت را با جدیت دنبال می‌‌کنند، جریان انقلابی با رویکردی جدید، دقیق، منطقی و با پشتوانه افکارعمومی می‌‌تواند خطر ادامه اعتیاد اقتصاد کشور به مذاکره را از سر ملت دور کند و وزن واقعی به سیاست خارجی دهد.

منبع: صبح نو

ارسال نظر