اصلاحطلبان در حل تناقضهای درونی خود به فقر ایدهای برخوردهاند
اصلاحطلبان عملگرا و رادیکال در بنبست
عصر روز یکشنبه 15 اسفند 1400 بود که بهزاد نبوی با رای مجمع عمومی جبهه اصلاحات ایران برای سال دوم به ریاست این جبهه انتخاب شد. نبوی در شرایطی به ریاست این جبهه انتخاب شد که سال گذشته به عنوان اولین رئیس این نهاد انتخاب شده بود. اما او شرایط جسمی را بهانه کرد و از اعضای نهاد اجماعساز اصلاح طلب خواست که از رای به او برای ریاست صرف نظر کنند اما اعضای جبهه اصلاحات در نهایت وی را مجاب کردند که برای یکسال دیگر ریاست این جبهه را بر عهده بگیرند. در انتخابات هیئت رئیسه جبهه اصلاحات سیدحسین مرعشی به عنوان نایب رئیس اول، فاطمه راکعی نایب رئیس دوم، علی باقری به عنوان دبیر و علی شکوریراد به عنوان سخنگوی جبهه اصلاحات انتخاب شدند.شکاف عمدهای که میان اصلاحطلبان پس از انتخابات بهوجودآمده، شکاف بر سر حفظ وضع موجود و تغییر بنیادین در نظرورزی، رویکردها و روشهای اصلاحطلبی است. این شکاف که پیشتر نشانههایش در جبهه اصلاحات وجود داشت، اکنون به نقطه بغرنج و بحرانی خود رسیده است. بر همین اساس برخی اصلاحطلبان همچنان خواستار بازی با مهرههای سابق برای آشتی دادن بدنه رأی اصلاحات با صندوقها هستند اما اصلاحطلبان موسوم به پیشرو یا آوانگارد معتقدند که باید در اصلاحطلبی تجدیدنظر کرد و نمیشود با ادبیات سابق، با مردم سخن گفت.
**بازگشت به روحانی و خاتمی!
مطابق شکافی که ذکرش آمد، بهزاد نبوی، رییس پیشین جبهه اصلاحات ایران در گفتوگو با «اعتماد» تصریح داشته که اگر مردم با صندوقها آشتی کنند، اصلاحطلبان دوباره میتوانند به خاتمی و روحانی بازگردند. نبوی دراینباره تاکید کرد: «اگر مردم در پای صندوقهای رأی حضور داشته باشند باز هم میشود خاتمی و روحانی را آورد، باز هم میشود مجلسی مانند مجلس ششم را شاهد بود». نبوی درعینحال با اشاره به لزوم فعالیت و کنش سیاسی ازسوی اصلاحطلبان، افزود: «وقتی نتوانستیم هیچ اقدامی انجام دهیم آن وقت به درون خانهها میرویم و درها را میبندیم تا [وقتی] بشود فعالیت سیاسی کرد [ولی] فعلا من شرایط را اینگونه نمیبینم». اظهارات نبوی نشان میدهد که او برداشت مثبتی از جایگاه رهبران اصلاحات و اعتدال نظیر روحانی و خاتمی دارد و برخلاف عقیده غالب معتقد است که با سرمایهگذاری مجدد روی این افراد میشود قدرت را در آینده دست گرفت؛ البته نبوی تحقق چنین وضعیتی (قدرت یافتن اصلاحات با چهرههایی نظیر خاتمی و روحانی) را منوط به حضور مجدد مردم پای صندوقهای رأی میداند. نبوی همچنین برخلاف بسیاری از اصلاحطلبان تندرو که سیاستورزی در شرایط فعلی را ممتنع و وابسته به اصلاحات ساختاری میدانند، باور دارد که میشود فعالیت سیاسی داشت.
عقاید میانهروانه و محافظهکارانه نبوی در شرایطی است که او در انتخابات ریاستجمهوری 1400 نیز در عداد اصلاحطلبان طرفدار مشارکت در انتخابات بود و برخلاف جو سنگین تحریم انتخابات، بهطور قاطع از نامزدی عبدالناصر همتی حمایت کرد، چراکه مدعی بود قهر با صندوق رأی، زمینه استقرار تندروها بر کشور را فراهم میکند؛ البته نبوی در حمایت از ایده مشارکت، دستتنها نبود و 15حزب اصلاحطلب که در صدر آنها حزب کارگزاران سازندگی و اعتماد ملی جای داشتند نیز ساز حمایت از همتی را کوک کردند و در برابر ایده تندروانه احزابی نظیر اتحادملت و مجمع ایثارگران که مردم را به عدم حضور در انتخابات دعوت میکردند، ایستادند. نکته مهم اینجاست که میانهروهایی نظیر نبوی، کرباسچی و ... پس از انتخابات و شکست همتی، از طرف رادیکالها به گوشه رینگ کشیده شده و بهخاطر قدرتمحوری و همراه نشدن با موج تحریم انتخابات، به موقعیت مهجوری در جبهه اصلاحات رانده شدند؛ به گونهای که کرباسچی دبیرکلی حزب کارگزاران سازندگی را پس از بیش از دو دهه به حسین مرعشی سپرد و بهزاد نبوی نیز اخیرا بهخاطر فشار اعضای حقیقی و حقوقی در جبهه اصلاحات، نهایتا مجبور به کنارهگیری از سمت ریاست این جبهه شد.
**اصلاحات سیاسی در برابر اصلاحات سیاستی
برخلاف نبوی و چهرههای نزدیک به مشی و مرام سیاسی او، اصلاحطلبان رادیکال قائل به بنبست در اصلاحطلبی هستند و رویکردهای محافظهکارانه، آنچنان که امثال نبوی توصیه میکنند بهعنوان راهکار عبور اصلاحطلبی از بنبست فعلی، قبول ندارند. در همین باره، علیرضا علویتبار، عضو مجمع ایثارگران چندی پیش در سومین کنگره این مجمع با طرح این موضوع که «تلاشهایی که برای اصلاح دموکراتیک نظام سیاسی ایران شده، به بنبست رسیده است و دیگر شما نمیتوانید امیدوار باشید که میتوانید تغییری در ساختار سیستم دهید»، از بنبست در اصلاحات فعلی سخن گفت و تصریح کرد: «شاید اصلاحاتی که تاکنون داشتیم به بنبست رسیده است ولی اصلاحات دیگری میتواند با روشها، ترکیب و نیروهای حامل دیگری شروع شود». علویتبار در بخش دیگری از اظهارات خود، تقابل میان دو مشی اصلاحطلبی اولی «سیاسیمحور» و دیگری «سیاستیمحور» را بازگو کرد و گفت: «از مدتی پیش تعدادی از دوستان که بیشتر تکنوکرات یا بوروکرات بودند وقتی که با اصلاحطلبان سیاسی و فعال برخورد میکردند، میگفتند ما باید از تغییر سیاسی دست برداریم و بهسوی تغییر سیاستی پیش رویم. میگفتند که بهجای طرح شعارهای پیدرپی و تلاش برای تغییر نظام تصمیمگیری، تغییر نیروهای حاکم و توازن قوا بهسمت تغییر خطمشیها و سیاستها گام بردارید. حال باید دید که چنین امری ممکن است؟ یعنی میشود تغییر سیاسی را دنبال نکرد؟ از نظر من امکانپذیر نیست.»
**بنبست سیاسیها؛ بنبست سیاستیها
طرح این ادعا ازسوی علویتبار که «دیگر شما نمیتوانید امیدوار باشید که میتوانید تغییری در ساختار سیستم دهید»، از زاویهای شاید در ادامه طرح «اصلاحات ساختاری» باشد که مدتی است مصطفی تاجزاده و سعید حجاریان، باب مباحثه درباره آن را میان نخبگان اصلاحطلبی باز کردهاند. علویتبار با اینکه از تغییر در سیستم سیاسی ناامید شده (اصلاحطلبی سیاسی)، «اصلاحطلبی سیاستی» که چهرههایی نظیر نبوی، کرباسچی و حتی حسین مرعشی مهمترین نمایندگان فکری و عملی آن هستند نیز ناممکن ارزیابی میکند. اظهارات علویتبار بهعینه، اختلاف میان اصلاحطلبان عملگرا(طرفدار بازی در زمین ممکنات سیاست) و رادیکال(طرفدار بازی در زمین آمال سیاسی؛ مشخصا تغییر ساختار و شاکله نظام) را بازگو میکند که پس از انتخابات ریاستجمهوری بهطور بارزی، بر شدت و حدت آن افزوده شده است.
باوجوداین، نکته مهمی که در اظهارات علیرضا علویتبار بهوضوح قابل برداشت است (علاوهبر بیان شکاف فوقالذکر میان دو نحله اصلاحطلبی)، فقر و فاقه نظری و عملیاتی است که هرکدام از اصلاحطلبان سیاستیمحور و اصلاحطلبان سیاسیمحور، در درون خود به آن مبتلا و گرفتار هستند. وقتی نبوی برای آشتی دادن مردم با صندوقهای رأی و از زاویه توصیه سیاستی، پیشنهاد بازگشت اصلاحطلبان به امثال محمد خاتمی و حسن روحانی را طرح میکند، همین نشان میدهد که اصلاحطلبان عملگرا (سیاستیها) از فهم و درک مناسبات روز اجتماعی عاجزند و نمیدانند که اعتبار و مقبولیت چهرههایی نظیر روحانی و خاتمی تا چه اندازه پایین است و بازگشت به ایشان نهتنها مشکل ریزش اجتماعی اصلاحطلبان را برطرف نمیکند، بلکه بر شدت آن نیز میافزاید. از آن طرف، اصلاحطلبان رادیکال(سیاسیها) نیز دچار بنبست عملی شدهاند چراکه ایده آنها برای تغییر ساختار نظام، از آنجا که ضدیت با ارزشهای تاریخی مندرج در قانون اساسی و بروز هرجومرج را به دنبال خواهد داشت، ازسوی حاکمیت مردود شده است. باید دید در شرایطی که اصلاحطلبان عملگرا و رادیکال هر یک دچار تضادها و تناقضهای درونی هستند، چطور میخواهند از این مرحله عبور کنند و اصلاحطلبی بدیل آنها واجد چه مختصاتی خواهد بود.
ارسال نظر