گفت و گوی «صبح نو» با مهدی فضائلی درباره برخی ابعاد ۳۳ سال رهبری حضرت آیت الله خامنه ای
وفادار به جذب حداکثری
سیوسومین سالگشت زعامت حضرت آیتالله خامنهای روز 15خرداد به پایان رسید و دوران رهبری ایشان وارد سیوچهارمین سال خود شد. یکی از ویژگیهای مهم رهبری نظام توسط حضرت آیتالله خامنهای را در توسعه کارکرد نهادهای انقلابی عنوان داشتهاند؛ به نحوی که همزمان با پایان جنگ و آغاز دوره جدید انقلاب، سازمانها و ساختارهای انقلابی توسعه یافتند و ماموریتهای تازهای در داخل و خارج از کشور پیدا کردند.
ویژگی بارز دوران زعامت رهبر انقلاب چه بوده که این دوران را با پیش از سال 1368 متفاوت میکند؟
از زمان پیروزی انقلاب و استقرار نظام جمهوری اسلامی یکی از دغدغههایی که همواره در بین همه دلسوزان نظام و انقلاب در داخل و خارج از کشور وجود داشت و همچنین بزرگ ترین نقطه امیدی که دشمنان نظام در ذهن و فکرشان روی آن حساب میکردند، فقدان امام خمینی(ره) بود. نگرانی جدی این بود که اگر امام روزی نباشند، چه خواهد شد و در مقابل، دشمنان روزشماری میکردند که امام، روزی نباشند و تصور میکردند که اگر ایشان نباشند، انقلاب هم به نقطه پایانی خود خواهد رسید. مهم ترین اتفاقی که با آغاز زعامت حضرت آقا رخ داد، این بود که امیدعلاقهمندان به انقلاب در داخل و خارج از کشور، دوباره قوت گرفت و چراغ امیدشان مجددا روشن شد و دشمنان انقلاب نیز دوباره دچار یاس و سرخوردگی شدند. این موضوع مهمی بود که با آغاز رهبری حضرت آقا اتفاق افتاد و هر چه زمان میگذشت، نقش ایشان در قوت گرفتن امید علاقهمندان و مایوس شدن دشمنان، فزونی پیدا میکرد. مهم ترین ویژگی دوران زعامت حضرت آقا این بود که انقلاب امتداد پیدا کرد. با توجه به عظمتی که حضرت امام داشت، پر کردن خلا حضور ایشان کار بسیار دشواری بود. با انتخاب حضرت آقا اجازه داده نشد که خلا وجودی حضرت امام احساس شود.
از طرف دیگر یکی از ویژگیهای مهم دوران رهبری رهبر انقلاب، توسعه یافتن ابعاد کارکردی نهادهای انقلابی بود.
این موضوع جزء اقتضائات انقلاب بود. ارتحال امام تقریبا با پایان جنگ همزمان بود و کشور، از شرایط جنگی خارج شده و دوران بازسازی را آغاز کرده بود. شرایط کشور به خاطر تحمیل خسارات جنگ، بسیار متفاوت بود و در این میان نهادها و دستگاههای کشور متناسب با شرایط، وارد حوزههای جدید شدند.
یکی از جلوههای توسعه یافتن کارکرد نهادهای انقلابی، خود را در نظریه پنج مرحله ای رهبر انقلاب درباره هدف غایی انقلاب اسلامی نشان داد که از مرحله انقلاب اسلامی آغاز میشد و در نهایت به مرحله تمدن اسلامی میرسید. در این باره توضیح بفرمایید.
یکی از اقدامات مهمی که حضرت آقا در مقاطع مختلف انجام دادند، تولید فکر و نظریهپردازی برای تداوم انقلاب بود. چون در کشور مجموعهای برای تولید فکر و نظریه پردازی وجود نداشت، رهبر انقلاب شخصا به تولید اندیشه پرداختند و اگر این اتفاق نمیافتاد، کشور دچار ایستایی و توقف فکری و نظری میشد. در طول 33سال اخیر یکی از حرکات و اقدامات مهمی که حضرت آقا صورت دادهاند، تولید ادبیات و اندیشه متناسب با شرایط پس از جنگ بوده است. یکی از این ایده پردازیها، مرحلهبندیای بود که حضرت آقا برای انقلاب داشتند. این نظریهپردازی در نوع خود، افقهای جدیدی برای فعالیت در کشور به وجود آورد. الان ما همچنان در مرحله دولت اسلامی هستیم و عبور از مراحل دیگر، دشواریهایی دارد که هر کدام نیازمند کار نظری گسترده و فشرده است.
برای رسیدن به مرحله غایی که تمدن اسلامی است، رهبر انقلاب بیشتر روی چه مولفهها و ابزارهایی تاکید دارند؟
البته ما دومرحله اول یعنی انقلاب اسلامی و نظام اسلامی را پشت سر گذاشتهایم و در مرحله دولت اسلامی قرار داریم. البته عبور از مراحل بعدی یعنی دولت اسلامی(ورای دولت مجریه و به معنای تمامیت حاکمیت)، جامعه اسلامی و تمدن اسلامی نیازمند برخی توضیحات نظری است، بدین معنا که باید معلوم شود آیا این مراحل، خطیاند یعنی فرضا برای رسیدن به جامعه اسلامی، باید از دولت اسلامی عبور شود یا اینکه میشود این مراحل را توامان دنبال کرد. اینها بحثهایی است که به کارهای اندیشهای مفصل نیاز دارد. برای تحقق مرحله دولت اسلامی، به یک سری بخشهای سختافزاری مثل ساختارها و یک سری بخشهای نرم افزاری مثل اندیشه و محتوا نیاز داریم. در واقع نرمافزار، مکتب نظری و عملی حضرت امام است که مانند رایانه، برنامهنویسان باید این مکتب نظری و عملی را در سیستم عاملهای مختلف به اجرا درآوردند. اندیشههای امام و بیانیه گام دوم انقلاب باید در برنامههای کشور جاریوساری شود که متاسفانه تا الان، آنطور که بایدوشاید جاری نشده است. تدوین سند هفتم توسعه کشور زمان بسیار مهمی است که دستاندرکاران و برنامهنویسان با توجه به اندیشههای امام و بیانیه گام دوم(نرمافزار)، یک برنامه کاربردی و عملیاتی بنویسند.
یکی از شبهاتی که در خصوص دوران رهبری حضرت آیتالله خامنهای مطرح میشود، حذف جریان موسوم به چپ از عرصه سیاسی و حاکمیت مطلق جریان راست بر امورات کشور از جانب اصلاح طلبان رادیکال است. این شبهه تا چه اندازه با واقعیت عینی مطابقت دارد؟
برای پاسخ به این شبهه، حرف برای گفتن زیاد است. اولا اینکه حضرت آقا از همان ابتدای شروع زعامتشان به صورت واقعی و عملیاتی تلاش کردند تا طیفهای مختلف از جمله جریان موسوم به چپ -علیرغم رفتار و موضع نامناسبی که این جریان قبل از رهبری، با حضرت آقا داشتند- را جذب کنند. به طور مثال حضرت آقا در آغاز رهبریشان، همزمان که آقای ناطق نوری را به عنوان رئیس دفتر بازرسی خود انتخاب کردند، آقای موسوی خوئینیها را نیز به عنوان مشاور سیاسی خود انتخاب کردند. حضرت آقا حتی میرحسین موسوی را به نوعی در حلقه مشاوران خود به کار گرفتند و در موضوعات مهم، نظرات ایشان را میگرفتند. حتی در یک مقطعی آقای مهندس موسوی با نظر حضرت آقا، در جلسات شورای عالی امنیت ملی شرکت میکرد.
با اینکه مسوولیتی هم در آن دوران نداشت؟
بله؛ سمت نداشت. یا مثلا به آقای کروبی گفته شد که به دفتر آقا بیاید که البته خود آقای کروبی قبول نکرد. در دهه هفتاد تشکلهایی مثل جامعه روحانیت مبارز، مجمع روحانیون مبارز و کارگزاران سازندگی ملاقاتهای مختلفی با حضرت آقا داشتند. در یکی از این ملاقاتها، اعضای مجمع روحانیون به آقا گفتند که یک جریانی میخواهد شما را به نفع خود مصادره کند که حضرت آقا در جواب گفته بودند که اینطور نیست و شما(مجمع) هم مرا از خود بدانید. اما آنچه در صحنه عمل رخ داد این بود که این جریان، خودش از رهبری فاصله گرفت. جریانی که در زمان حضرت امام، اوامر ارشادی برای امام قائل نبود و همه نظرات امام را امر مولوی تفسیر می کرد، چه اتفاقی افتاد که وقتی فرد دیگری ولیفقیه شد، به یکباره نگاهش به جایگاه ولایت فقیه تغییر و در موضوعات مختلف، با حضرت آقا همراهی نکرد. بعد از فتنه 88، حضرت آقا از تعبیر «جذب حداکثری» استفاده کردند و جذب حداکثری، شیوه همیشگی ایشان در تمام دوران رهبری بوده است. اگر کسانی از انقلاب فاصله گرفتند، به خاطر دفع از ناحیه رهبری نبوده است بلکه خودشان با اقداماتی، از قطار انقلاب پیاده شدند.
مهندس موسوی تا ماهها بعد از فتنه 88، علیرغم همه اقداماتی که انجام داده بود، اما هیچ گاه عذرش از مجمع تشخیص مصلحت نظام خواسته نشد. همین الان آقای احمدی نژاد با همه زاویههایی که پیدا کرده، اما همچنان عضو مجمع تشخیص است. سعه صدر حضرت آقا قابل توجه است. در روزنامههای اطلاعات و کیهان هم شما می بینید که نمایندگان حضرت آقا حضور دارند اما مشی مدیران مسوول این دو روزنامه کاملا با همدیگر، متفاوت است. چتری که رهبری گسترانده، بسیار وسیع است که همه سلایق را دربرمیگیرد و کسانی که ذیل این چتر باقی نماندند، مشکل از خودشان بوده است.
شبهه دیگری که درباره رهبر انقلاب مطرح میشود، نحوه انتخاب ایشان به عنوان رهبری نظام است. برخی به دروغ مدام این شبهه را مطرح میکنند که اگر نقلقول خاطره تایید رهبری حضرت آیتالله خامنهای توسط حضرت امام از جانب آقای هاشمی نبود، فضا طور دیگری می شد. این گزاره تا چه اندازه واقعیت دارد؟
چند نکته باید گفته شود؛ اولا، آن زمانی که بحث رهبری شورایی مطرح بود، تقریبا همه اعضای خبرگان از حضرت آقا به عنوان یکی از اعضای شورای رهبری نام میبردند. تقریبا پیشنهادی نبود که حضرت آقا به عنوان یکی از اعضای رهبری شورایی، مطرح نباشد. بنابراین حضرت آقا شرایط و موقعیت و ویژگیهایی داشتند که سلایق مختلف در مجلس خبرگان، درباره عضویت ایشان در شورای رهبری اجماع داشتند. ثانیا، زمانی که بحث رهبری فردی مطرح شد و قبل از بیان آن خاطره، رهبری حضرت آقا پیش کشیده شده بود. در حقیقت وقتی آن خاطره بیان شد، موقعی بود که حضرت آقا داشتند برای پذیرفتن رهبری مقاومت میکردند. امام چندین بار بحث رهبری آقا را مطرح کرده بودند...
یعنی بر همه اعضای خبرگان روشن بود که نظر حضرت امام روی رهبری حضرت آقا بوده است؟
تعداد کسانی که میدانستند محدود بود چون خود حضرت آقا درخواست کرده بودند که این خاطره نقل نشود. میتوانیم اینگونه بگوییم که مهمترین شخصی که در زعامت حضرت آقا نقش داشت، خود حضرت امام بود. بیان آن خاطره در زعامت حضرت آقا حتما موثر بود اما حضرت امام در مقایسه با آن خاطره، در زعامت حضرت آقا نقش مهم تری داشتند. کسانی که خاطره را نقل کردند، وظیفه خود را ایفا کردند.
به عنوان بحث پایانی! نقش رهبر انقلاب در مدیریت بحرانهای کشور در طول 33 سال گذشته را چگونه میبینید؟
در طول سیوسالی که از رهبری حضرت آقا میگذرد، نقشآفرینی ایشان در پیشگیری از ورود کشور به بحران، یا مدیریت بحران بیبدیل بوده است. در طول این مدت، ما حداقل با دو مورد مواجه بودیم که داشت کشور را وارد جنگ میکرد که در هر دو مورد، رهبری مانع شدند. در سال 69 و پس از حمله صدام به کویت، جریان موسوم به چپ به یکباره طرفدار صدام شد و ایدهاش این بود که ما باید کنار صدام، در مقابل آمریکا بایستیم. این جریان کشور را برای دفاع از صدام، تحت فشار قرار داد. در آن مقطع مسوولان نظام و در راسشان حضرت آقا، مانع ورود کشور به عرصه جنگ شدند. در سال 77 و پس از حمله طالبان به کنسولگری ایران در مزارشریف، مجددا جریان چپ که در آن زمان سکاندار کشور بود و اکثریت اعضای شورایعالی امنیت ملی(از جمله ریاست شورا) دست همین آقایان بود، تصویب کرد که ایران وارد جنگ با طالبان شود. در این مورد هم حضرت آقا مانع از ورود ایران به جنگ شد.
ارسال نظر