برای «محسن تنابنده» و بهبهانه انتخاب او بهعنوان بهترین بازیگر مرد «افقهای ونیز»
نقی غیرمعمولی
هفتادونهمین جشنواره فیلم ونیز درحالی برگزار شد که اینبار یک نام بهعنوان بهترین بازیگر مرد بخش افقهای ونیز معرفی شد. محسن تنابنده در فیلم «جنگ جهانی سوم» بهکارگردانی هومن سیدی خوشدرخشید و موفق به کسب این جایزه شد.
تنابنده در جنگ جهانی
نامش شکیب است.
همسر و فرزندش را در یک زلزله مهیب از دست میدهد و تنها میماند.
کمی بعد اما برحسب اتفاق با دختری آشنا میشود که نه میتواند بشنود و نه میتواند بهدرستی حرف بزند.
لادن و شکیب زمانی با یکدیگر ملاقات میکنند که شکیب در پشت صحنه یک فیلم مشغولبهکار میشود؛ فیلمی که مربوط به جنگ جهانی است و در این مسیر اتفاقاتی برای او رقم میخورد که زندگی شکیب را تحتتأثیر قرار میدهد.
شکیب شخصیتی است که محسن تنابنده در فیلمسینمایی «جنگ جهانی سوم» آن را جلوی دوربین میبرد.
تکههای پازلگونه این سینمایی بهتدریج کامل میشود و مخاطب را درگیر داستان فیلم میکند.
پیشتر هومن سیدی با «اعترافات ذهن خطرناک من»، «خشم و هیاهو»، «مغزهای کوچک زنگزده» و «قورباغه» نشان داده بود که میتواند هنرمندانه ذهن مخاطب را به بازی بگیرد.
او میتواند آسیبهای اجتماعی و اختلالات روانی را بهشکلی ملموس و حقیقی به یکدیگر پیوند بزند و هزمان منطق و احساس را به نمایش بگذارد.
اینبار هم «جنگ جهانی سوم» در این مسیر پا گذاشت و به یکی از افتخارات هومن سیدی بدل شد.
این فیلم توانست بهترین فیلم بخش افقهای هفتادونهمین جشنواره فیلم ونیز باشد و نام سیدی را از تریبون رسمی جشنواره اعلام کند.
نقی غیرمعمولی
تنابنده در دنیای بازیگر حرفهای زیادی برای گفتن دارد.
او در همه این سالها نشان داده است که میتواند هر نقشی را جلوی دوربین ببرد.
او بارها و با فیلمهای سینمایی مختلف به روی سن جشنوارههای داخلی رفت و نخستینبار در سال1388 سیمرغ بلورین بهترین بازیگر مرد جشنواره فیلم فجر را از آن خود کرد؛ آنهم با فیلمسینمایی «هفت دقیقه تا پاییز» که تنابنده در آن نقش نیما را بازی میکند و نود دقیقه پرچالش را پشتسر میگذارد.
6 سال بعد از این او اولین نقشش را در یک فیلمسینمایی ایفا کرد و با فیلمسینمایی «دانههای برف» روی پرده نقرهای سینما قرار گرفت.
او در فیلمهای سینمایی و سریالهای ماندگار بسیاری بازی کرد اما نقی معمولی برای مردم یکی از خاطرهانگیزترین و بهیادماندنیترین نقشها شد.
وقتی اولینبار در سریال «پایتخت» نقی معمولی همراه با خانوادهاش راهی تهران شد، همزمان نام تنابنده در ذهن مردم حک شد.
بعدها پیرزن شد و در سریال «ابله» ننه آقای بدبین و فرصتطلب شد، در «محمد رسولالله» به زبانی بهجز زبان فارسی حرف زد و ساموئل یهودی را به بهترین شکل جلوی دوربین برد و نقشهای ماندگار دیگر؛ اما هیچکدام برای مردم شبیه به نقی معمولی نبود.
در «ایرانبرگر» با لهجه لری حرف زد، در «استشهادی برای خدا» و «عنکبوت» لهجه مشهدی را تقلید میکرد، در «قهرمان» یک شیرازی تمامعیار بود، در «شکستن همزمان بیست استخوان» با لهجه کمترشنیدهشده فارسی دری حرف زد، در «روزیروزگاری آبادان» درست مثل یک آبادانی بود، در «فراری» با لهجه غلیظ قمی جلوی دوربین رفت و ماندگارترین لهجه او هم، همان لهجه شیرین مازندرانی در سریال «پایتخت» بود.
ارسال نظر