نمایش یک زوال تدریجی
سمانه استاد خبرنگار
فیلمسازی کار دشوار و پرزحمتی است که به صبوری زیاد، تکنیک، کاربلدی و صدالبته سرمایه نیاز دارد. کاری نیست که با 10میلیون و 20میلیون تومان جمع شود و پای میلیاردها پول در میان است. در سوی دیگر، کاری نیست که با یکی، دو نفر بسته شود که باز هم نیاز به صدها نفر آدم است. از طرف دیگر، کاری هم نیست که در یکی، دو ماه تمام شود که گاهی تا رسیدن به پرده چند سال زمان میبرد. یک فیلمساز نیاز دارد تا اول قصه خوبی پیدا کند، سرمایه جور کند، بازیگران را دعوت کند، عوامل را همینطور و هزاران مرحله را پیش ببرد تا موفق شود فیلم بسازد و اگر این فیلم مورد توجه قرار گیرد کار کارگردان تمام میشود.
در ایران تعداد کارگردانانی که از قبل از انقلاب تا بعد از آن موفق به ساخت فیلم شده و تجربه محبوبیت در هر دو دوره را داشته باشند، زیاد نیستند. از جمله آنها میتوان به بزرگانی مانند داریوش مهرجویی اشاره کرد. تاثیر داریوش مهرجویی در سینمای ایران کاملا غیرقابل انکار است. او موج نوی سینمای ایران را با فیلم «گاو» رقم زد. نهتنها بازیگران زیادی را معرفی کرد که حتی با انتخاب درست متنهای مناسب برای اقتباس، نویسندگان را هم به جامعه هنر معرفی کرد اما چه میشود که یک کارگردان، با جلال و شکوه مهرجویی رو به زوال میرود و میخواهد که این زوال را به نمایش بگذارد؟ چرا نباید کسی که عمری سینما کار کرده، شأنش را در کسوت یک کارگردان دغدغهمند حفظ نکند و بخواهد با ساختن فیلمهای سخیف، این شأن را در حدی نزول دهد که مخاطب با شنیدن نامش یاد کلمه سقوط بیفتد؟ در گزارش این شماره روزنامه در صفحه12 فیلم لامینور (ضعیفترین کار مهرجویی) را بررسی و مخاطب را با یک سقوط بزرگ مواجه کردهایم.
ارسال نظر