«صبحنو» سریال خاتون ساخته تینا پاکروان را بررسی میکند
نگران سرزمینم هستم
آخرین قسمت سریال پرطرفدار «خاتون» بهتازگی از شبکه خانگی پخش شده و این سریال به پایان رسید.
دورهای کمتر روایتشده در تاریخ ایران
مهمترین ویژگیای که «خاتون» را از سریالهای تاریخی دیگر متمایز میکند دوره زمانی مشخصی است که سریال به آن پرداخته است؛ دورهای که کمتر در سینمای ایران دربارهاش اثری ساخته شده است. دوره زمانی مهمی که در سالهای اخیر تنها در یک نمایش به نام «رگ» به کارگردانی ایوب آقاخانی به آن پرداخته شده بود. داستان نمایش رگ درباره دلاوری سه تن از سربازان ایرانی است که دستتنها مقابل روسیه ایستادند. این مقاومت آنقدر باارزش بود که روسها نیز از این سربازان که جانشان را در راه وطن دادند تجلیل کردند. با آغاز جنگجهانیدوم در شهریورماه 1318، ایران بیطرفی خود را اعلام کرد اما پس از آغاز تهاجم آلمان به شوروی، به این دلیل که مرز ایران با شوروی گسترده بود، این بیطرفی پایدار نماند و نیروهای متفقین به بهانه حضور کارشناسان آلمانی در ایران، این کشور را اشغال کردند. بهدنبال اتحاد بریتانیا و شوروی و نیاز شوروی به کمکهای آمریکا و بریتانیا در جبهههای نبرد، متفقین تصمیم گرفتند از ایران بهعنوان کریدوری برای تامین نیروهای خود استفاده کنند و به این ترتیب، نیروهای متفقین در 25اوت 1941 به ایران حمله کردند و این کشور را به اشغال خود درآوردند. در روز ۳شهریور۱۳۲۰، ابتدا نیروهای شوروی از شمال و شرق از زمین و هوا به ایران حملهور شدند و سپس نیروهای بریتانیایی نیز از جنوب و غرب حمله کردند و شهرهای سر راه را یکبهیک بهسرعت اشغال کردند و هر دو بهسمت تهران حرکت کردند. ارتش ایران نیز خیلی زود شکست خورد. حضور نیروهای اشغالگر، ایران را با مشکل کمبود غذا روبهرو کرد و مردم قحطی سختی را تحمل کردند. این کشورهای متخاصم غلات، برنج و گندم ایران را از دهان مردم گرفته و برای نیروهای خود در کشورهای دیگر میفرستادند، آن هم از طریق راهآهن سراسری ایران. سریال «خاتون» در این دوره زمانی مهم روایت شده است و روایت این روزها بیشک خود باعث جذابیت اثر برای مخاطب میشود.
از «خانوم»، تا «خاتون»
تینا پاکروان در دانشگاه UCLA آمریکا درس خوانده است اما پیش از آن در تهران نیز تجربههایی را به دست آورده بود. این کارگردان 44ساله ابتدا کارشناسی سینما را از دانشکده سینما و تئاتر گرفت ولی پیشتر برای مجلات فیلم گزارشهای سینمایی مینوشت. او در 18سالگی در فیلم «یاسهای وحشی» به کارگردانی محسن محسنینسب بهعنوان منشی صحنه فعالیت داشت و در فیلم سگکشی بهرام بیضایی دستیار کارگردان بود.
پاکروان سپس برای ادامه تحصیل به آمریکا رفت و در یکی از بهترین دانشگاههای این کشور چند واحد درسی را گذراند. او پس از بازگشت به ایران، در مجموعه تلویزیونی
«کلاه پهلوی» بهعنوان مدیر برنامهریزی و دستیار اول کارگردان با سیدضیاءالدین دری همکاری کرد. سپس در فیلم «سنتوری» بهعنوان مدیر تولید با داریوش مهرجویی کار کرد. در فیلم «وقتی همه خوابیم» به کارگردانی بهرام بیضایی و فیلم «اخراجیها۲» به کارگردانی مسعود دهنمکی نیز مدیرتولید و برنامهریز بود. او تاکنون فیلمهای سینمایی «خانوم»، «نیمهشب اتفاق افتاد» و «لسآنجلس تهران» را کارگردانی کرده است. فیلم آخر «لسآنجلس تهران» که بهعنوان فیلم کمدی در سینماهای ایران اکران شد، یکی از ضعیفترین و بیدغدغهترین آثار کمدی سال بود. حال این کارگردان اینبار با متنی دغدغهمند و قوی ظاهر شده و با تجربهای که این سالها به دست آورده سریالی جذاب خلق کرده است.
خاتون ایران زمین
«خاتون» روایتی از زن جوانی به همین نام است که با یک سرگرد ارتشی (شیرزاد ملک) ازدواج کرده و در شمال کشور زندگی مرفهی دارد.
خاتون اما مانند زنان زمان خودش از شوهر حرفشنوی مطلق ندارد، به شکار علاقه دارد، خوب تیراندازی میکند، کمک کردن به مردم را دوست دارد و زنی متفاوت از زمانه خود است. در همین زمان شوروی به خاک ایران حمله میکند و شیرزاد به همراه نیروهایش سعی میکند در مقابل آنها بایستد اما موفق نمیشود و شکست میخورد. شیرزاد با تمام توانش سعی در دفاع از مملکت دارد ولی زور دشمن بیشتر است و مملکت نیز خائن کم ندارد. او بهدلیل کشتن مافوق خود که از رساندن مهمات برای نیروهای خودی خودداری کرده بود، به زندان میافتد و با این شرط از زندان آزاد میشود که دوباره به ارتشی بازگردد که این بار نیروهای دشمن نفوذ زیادی در آن دارند. در این بازه، فرزند خاتون و شیرزاد نیز میمیرد و این اتفاق باعث اختلافات شدید بین این دو میشود تاحدیکه خاتون تقاضای طلاق میکند. پدر خاتون یکی از ایرانیان مبارز است که به تبعید رفته و حالا بعد از تبعید اینبار با نیروهای انگلیس در جنوب درگیر شده و سرنوشت نامعلومی دارد و خاتون خود را مصر میداند که به تهران برود تا بتواند پدرش را پیدا کند. رفتن به تهران کار راحتی نیست و به مجوز عبور نیاز دارد. خاتون با عبور از چالشهای زیاد بالاخره به تهران میرسد ولی تهران و اتفاقاتش او را بهسوی ماجراهایی میبرد که در روحیه ماجراجویانه خاتون جایش خالی است؛ اتفاقاتی در دفاع از مام میهن. این موضوع او را مقابل شیرزادی قرار میدهد که باید دستورات اجنبیها را اجرا کند.
شخصیتپردازی درخشان
شخصیتهای این سریال اکثرا تکراری هستند، از عاشق سرخورده گرفته تا مادرشوهر زورگو، از خائن گرفته تا وطندوست اما همه این شخصیتها در جایگاه خود به شکلی درست قرار گرفتهاند. در فیلم چندین روایت عاشقانه وجود دارد که هیچیک از این روایتها آزاردهنده و تکراری به نظر نمیرسد، زیرا در جای درست خود پرداخته شده است.
رجباُف: یکی از مهمترین ویژگیهای خاتون شخصیتپردازی درست بدمن قصه است. معمولا در بسیاری از فیلمها و سریال ضعیف، قهرمان قدرتی بیشتر از شخصیت بد قصه دارد و به همین دلیل بدون هیچ چالشی و بهراحتی پیروز میشود. در اینجا اما شخصیت رجباف، افسر روسی که با بازی بسیار خوب بابک حمیدیان بسیار واقعی از کار درآمده است، همپای قهرمانان قصه جلو میرود، او قوی، مکار و زرنگ است، عاشق پیروزی است و دوست دارد آنچه را میخواهد به دست بیاورد. او در مقابل یک قهرمان جمعی قرار دارد که خاتون، خانواده و دیگر مبارزان در راه آزادی است و موفق میشود همپای این جمع پیش برود. رجباُف شخصیت بیتغییر این میدان است و آمده تا بد باشد و بد نیز میماند.
خاتون: خاتون شخصیتی است که در مسیر رشد قرار میگیرد. او در ابتدا زنی متفاوت نشان
داده میشود؛ زنی که تفنگ دست میگیرد و به جای دامن گاهی شلوار میپوشد. زنی که کار خودش را در سکوت پیش میبرد و در مقابل غرغرهای مادرشوهر واکنش خاصی نشان نمیدهد. مرگ فرزند اما روحیه مبارزه را در خاتون بیدار میکند. او در زمانی که احتیاج دارد در آغوش شوهرش جای بگیرد و سوگواریاش را با او ادامه دهد، ازسوی او کتک خورده و در میان جمع رها میشود. این اتفاقی نیست که زنی با روحیه خاتون آن را بربتابد و همین شروعی میشود برای تغییراتی که با جدا کردن محل زندگیاش از شیرزاد شروع میشود. خاتون به انباری در گوشه حیاط میرود و نشان میدهد آدمی نیست که با چنین رفتاری سازش کند. در ادامه او فرار میکند، مبارزه میکند، آدم میکشد، تیر میخورد، بچهاش را بهتنهایی و در دل جنگل به دنیا میآورد، به زندان میرود، زخمی میشود اما زنده میماند و نفس میکشد. خاتون زخم میخورد و با هر زخم قویتر از قبل میشود.
شیرزاد: شیرزاد یکی از بهترین شخصیتپردازیهای این سریال را دارد. مردی که عاشق همسری است که سر نترسی دارد؛ زنی متفاوت با بقیه که اختیار زندگی را در دست خود دارد، زنی که به فرانسه کتاب میخواند، به انگلیسی حرف میزند، خوب غذا میپزد، بلد است با تفنگ کار کند، برای خودش احترام قائل است، توانایی تنها
زندگی کردن را دارد، خوشلباس است.
شیرزاد اما قدرت نگهداشتن چنین زنی را ندارد. او درمقابل خاتون ضعیف است و میخواهد به پشتوانه قانونی که او مجریاش است این زن را در زندگیاش نگه دارد. او به حکم دل دنبال زنی میگردد که به حکم قانون باید به حرف شیرزاد گوش دهد و اسیرش باشد، زنی رها که وقتی بچهاش میمیرد به جای دق کردن، دوباره از جا بلند میشود و هدفی بزرگتر برای زندگیاش میتراشد. شیرزاد عاشقی ترسوست و همین باعث میشود خاتون را
از دست بدهد.
شیرزاد (که نامش تناقض عجیبی با شخصیتش دارد) میتواند خاتون را از زندان فراری دهد اما از عواقب بعدش میترسد، میتواند به قول خاتون یک گلوله در مغز رجباف شلیک کند اما نمیکند، گویی او شجاعتش را در جنگ قبلی جا گذاشته و بازگشته است. در تمام طول سریال شیرزاد برخلاف میلش دستورات رجباف را انجام میدهد و با این کار مقابل مردمی قرار میگیرد که روزی از آنها جانانه دفاع
کرده بود؛ مردمی که حالا به حکم رجباف باید آنها را دستگیر کند.
رضا فخار: رضا فخار از دیگر شخصیتهای مهم سریال است که شخصیت پیچیدهای ندارد. او عاشق کشورش است و هر کاری در توانش باشد برای این کشور میکند. در کنارش به خاتون هم علاقهمند شده و برای او هم هر کاری میکند. برخلاف شیرزاد که تکلیفش با خودش و عشقش روشن نبود، رضا خودش را میشناسد، میداند از زندگی چه میخواهد، از کتک خوردن و مردن نمیترسد، سرنترسی دارد و میخواهد کاری را که به نظرش درست است انجام دهد، هرچند در این راه بسیاری از دوستانش را از دست بدهد. رضا روحیهای را دارد که خاتون آرزو داشت در شیرزاد وجود داشته باشد و همین باعث میشود خاتون به رضا علاقهمند شود، به مردی که نمیترسد.
در رثای میهن
خاتون، شیرزاد، رضا فخار و رجباف درکنار شخصیتهای دیگری مانند مستر روزبه، اسفندیار بختیاری، فرهاد و ... روایتی میسازند در ستایش میهنپرستی. ویژگی بزرگی که سعی شده در سریال به دور از شعار به آن پرداخته شود. تمام دغدغه شیرزاد این است که از کشورش در مقابل روسها دفاع کند و همهجا دربارهاش حرف میزند، هر چند الان خود
زیر دست آنها کار میکند. او مردم را قدرناشناس میداند و میگوید: «من برای این مردم جنگیدم اما حالا چی؟» دغدغه رضا اما این است که در این زمانه قحطی نگذارد اجنبیها غذای مردم ایران را که گرسنه ماندهاند برای سربازان خودشان بفرستند، دغدغه اسفندیار (پدر خاتون) مبارزه با انگلیسیهاست و دغدغه خاتون ایستادن کنار رضا و پدرش. همه این آدمها کشورشان را دوست دارند؛ کشوری که اسیر دست روسها و انگلیسیها شده و سعی میکنند هر کاری هرچند کوچک برای این سرزمین از دست بدهند. زمانی که روسها به ایران حمله کردهاند و شیرزاد دغدغه دفاع از میهن را دارد، مافوقش به او میگوید: «چیه سرگرد؟ نگران از دست دادن زمینهات هستی؟» و شیرزاد جوابی کوبنده میدهد که «نگران زمینهام نیستم، نگران سرزمینم هستم.»
درد مشترک
یکی از روایتهای فرعی که در سریال به آن پرداخته شده داستان درد مشترک جنگ و اشغال است. لهستانیهای آواره که به سیبری رفتهاند به ایران تبعید شدهاند. آنها به بندر پهلوی رسیدهاند، خسته، بیمار و آواره. از بندر پهلوی قبل از اینکه کامل درمان شوند باید به تهران بروند. با وجود این آنها ریسک بردن خاتون با خود را میپذیرند. حضور آنها در تهران نیز ارتباطی قوی بین آنها، خاتون و مستر روزبه به وجود میآورد. کابوسهای هر شبه از درد مشترک آنها را به هم نزدیک میکند و نشان میدهد جنگی آنسوی کره زمین چطور آدمهای اینسوی کره زمین را از زندگی میاندازد. به قول شیرزاد، چرا جنگ را به کشور خودتان نمیبرید؟ چرا دست از سر این سرزمین برنمیدارید؟ همراهی و همکاری لهستانیها تا آخرین لحظه با ایرانیان برای مقابله در برابر ظلم ستودنی است.
مراقب ایران
پایان سریال به نظر نگارنده یکی از بهترین پایانهایی بود که میشد برای این مجموعه در نظر گرفت؛ پایانی حماسی که بالاخره نشان میدهد ایرانیان چه عیار باشند و چه ارتشی، چه دنبال یار باشند و چه دنبال سرزمین، باید در کنار هم قرار بگیرند، باید با هم متحد شوند، شاید باز هم شکست بخورند اما از مام میهن با هم دفاع کردهاند. این اتحاد است که باعث میشود وقتی شیرزاد و رضا و دیگران سوار قطاری برای رفتن به سیبری میشوند، وقتی خاتون تنها و زخمی در ایستگاه راهآهنی در ناکجاآباد رها میشود بیننده با خودش فکر کند این همان چیزی است که باید اتفاق میافتاد. خاتون زنده مانده است، زخمی و تنها اما او تنها کسی است که میتواند مراقب ایران (دخترش) باشد. اگر اتحاد بین رضا و شیرزاد وجود نمیداشت خاتون نیز بیشک کشته شده بود.
ارسال نظر