گفتوگوی «صبحنو» با مدیر شبکه چهار همزمان با روزهای پایانی مسوولیتش
روزانه برای برنامه ها می جنگیدم
چه بخواهیم و چه نخواهیم، رسانه ملی همچنان رسانه مرجع ایران است. شبکههای سیما هرکدام بسته به قدمت، فضای برنامهها و... میزان مخاطبان مختلفی دارند اما به استناد دادههای آماری، حتی کف مخاطب تلویزیون از سقف مخاطب بسیاری از بسترهای دیگر رسانهای بیشتر است. در فروردین سال75 بود که شبکه چهار سیما با شعار «شبکه چهار، شبکه دانایی» آغاز به کار کرد.
هرچند ماموریت این شبکه و هدفگذاریاش برای مخاطبان محدود بود اما در همین شرایط هم چند برنامه مهم در شبکه چهار تولید و پخش شدند که در زمان خودشان بسیار موفق و جریانساز بودند. آسمان شب، چرخ، دوقدم مانده به صبح، سینماچهار، سینماماوراء و زندگی پس از زندگی ازجمله برنامههای موفق شبکه فرهیختگان است که در زمان پخش با استقبال مخاطبان همراه شد. حتی فصل اول مجموعه مستند موفق ایرانگرد هم از شبکه چهار روی آنتن رفته بود. شبکه چهار سیما در چند سال اخیر با مدیریت دکتر معینیپور، در پنج گروه تخصصی برنامهسازی ادب و هنر، فرهنگ و اندیشه، دانش، اجتماعی و سیاسی در زمینههای علمی، فرهنگی، هنری، سیاسی و اجتماعی فعالیت میکرد. همزمان با روزهای پایانی دوره فعالیت مسعود معینیپور بهعنوان مدیر شبکه چهار سیما، با او درباره این شبکه و مشکلات کار در آن گفتوگویی انجام دادهایم که در ادامه میخوانید.
برخی از مدیران سازمان و ظاهرا خود شما معتقدید که اصولا فلسفه ایجاد شبکه چهار جذب مخاطب گسترده نبوده است. آیا همچنان به این نگاه معتقدید؟
بله! دقیقا این مساله را در سال96 و در گفتوگو با روزنامه «صبحنو» تشریح کرده بودم. هر شبکهای یکسری مخاطب اصیل و هدف دارد. اصولا هر کار و اقدامی یک دایره مخاطب هدف دارد. بقیه مخاطبانی را که برای خودشان تعریف میکنند، مخاطب اصیل نیستند؛ مخاطبان درجه دو و سه هستند. اینها مخاطبان رتبهبندیشده دیگرند. مخاطب پایهای نیستند. پس اولویت تولید محصول برای مخاطب اصیل و درجه یک است. به میزانی که آن کار رسانهای بتواند مذاق مخاطبان دیگر را در حوزههای مختلف رعایت کند، توسعه مخاطب رخ میدهد. درواقع از مخاطب اصیل یا پایهای، مخاطب گسترش پیدا میکند.
معتقدید شبکه چهار را باید در این قالب تحلیل کنیم؟
شبکه چهار مظهر این اتفاق است. قبلا قرار بود فرهیختگان برای فرهیختگان صحبت کنند اما ما گفتیم نخبگان درباره مسائل مردم حرف بزنند. درواقع خواستیم درباره مسائل عمومی بیشتر صحبت کنیم.
برنامه «سوره» زبان عمومی دارد؟
قرار شد برنامهها تا جایی که میشود زبان عمومی داشته باشند. اینجا ما برندهای تخصصی هم داریم. برنامهای مثل «چرخ» تولید شده که علم را در حوزه سینما بررسی میکند، برنامهای مانند «زندگی پس از زندگی» را داریم که عمیقترین مسائل را به شکل عمومی مطرح میکند.
همین مثال «زندگی پس از زندگی» نقض حرف خودتان درباره مخاطب محدود شبکه نیست؟
خیر! دلیلش را عرض خواهم کرد. این سنگی است که وسط مخاطب انداخته شده و چون حوزه موضوعیاش با فرم و روایت دقیقی تلفیق شده، دایره مخاطبش بزرگتر شده است. این خاصیت مساله و روایت است.
پس اگر در برنامههای دیگرتان این اتفاق رقم نخورده یعنی تلفیق موضوع و فرم بهخوبی رخ نداده است؟
دلیلش این است که جنس مساله و روایتش کمتر عمومی است. در پژوهش «زندگی پس از زندگی» هیچ چیزی کم نگذاشتیم. مهمترین و معتبرترین آدمهای حوزه عرفان، فقه، مغز و اعصاب و... در این برنامه دخیل بودند.
البته بکر بودن سوژه «زندگی پس از زندگی» هم برای مردم جذاب است!
بله! مرگ یک پدیده عمومی قابلتجربه برای همه است. این مساله در دوران کرونا تشدید شد. بالاخره هرآدمی از اطرافیان دور یا نزدیک عزیزی را از دست داده است اما مثلا وقتی در برنامه سوره از سقط جنین صحبت میکنید، این یک تجربه فراگیر نیست یا حتی وقتی درباره حرمت یا عدم حرمت موسیقی حرف میزنید، باز این یک موضوع فراگیر نیست چون بخشی از مردم اصولا به موضوع «حرمت» در این حوزه فکر نمیکنند اما همه به مرگ فکر میکنند.
آیا نمیتوان این دسته از مسائلی را که عمومیت کمتری دارند با فرمهایی تصویر کرد که مخاطب بیشتری را جذب کنند؟
تمام تکاپوی ما برای احیای هویت و شخصیت شبکه چهار این بود که تا میتوانیم مسائل عمیق را با زبانی ساده بیان کنیم. هرجا که نتوانستهایم چند دلیل و برهان وجود داشته است. بخشی از آن مربوط به نهاد علم است. بالاخره وقتی قرار است یک پدیده عمیق علمی را با زبانی ساده بیان کنید، آن عالمی که قرار است مساله را ارائه کند، باید برای این کار تربیت شده باشد. نخبگان حوزوی و دانشگاهی ما نوعا تربیت رسانهای ندارند. درحالیکه در تمدن رقیب ما تمام نخبگان سواد رسانهای دارند. ما سه سال تلاش کردیم که یک «تد» (نوعی تکگویی انگیزشی) برگزار کنیم. نه «تد»، از ژورنالیستهای علم که عمقشان یک میلیمتر است، «تد» با کسانی که 30سال روی یک مساله کار کردهاند. دقیقا مثل تدکسهای مشهوری که کهنهکارها در آن شرکت میکنند. سراغ هرکس رفتیم متوجه شدیم آدم خیلی خوبی است اما اصولا توانایی رفتن روی استیج و کارگردانی شدن را ندارد. یا حتی شأن خودش نمیداند استندآپ بکند! غافل از اینکه اصلا علم برای بهرهگیری عمومی و تغییر در زندگی مردم است. اینها را در خفا میپذیرفتند اما در عمل طور دیگری برخورد میکردند. میگفتند: «یعنی من مساله به این مهمی را در پنج دقیقه مطرح کنم؟!» پس اول اینکه تربیت رسانهای در بین عالمان علوم انسانی و اسلامی بسیار ضعیف است. به همین دلیل هم است که نمیتوانند با افکار عمومی ارتباط بگیرند. بین علمای حوزه چند منبری خوب داریم؟
ظاهرا کم؟
بله کم! چرا؟ چون عالمان حوزوی نوعا تربیت رسانهای ندارند. ممکن است در تدریس خطابه خوبی داشته باشند اما در گیرایی مخاطب عمومی موفق نیستند. این نشاندهنده همان ضعف تربیت رسانهایست.
حتی ممکن است منبری مشهوری داشته باشیم که اتفاقا از آن علما که میگویید عمق کمتری داشته باشد اما چون سواد رسانهای و تکنیکهایش را بلد است مخاطب را همراه میکند. درست است؟
بعضا شاگرد شاگردان آن عالم حوزوی هم حساب نمیشود! اما فن و تکنیک رسانه را بلد است. اما مورد دوم! وضعیت ایدئولوژیزده نظام نظارتی ما در کشور و کمصبری است. سواد نظم در ناظرانی که وظیفهشان صیانت در رسانه است، کم است و گاهی نیست! به همین خاطر صبر بیان معانی عالی در یک رسانه را ندارند. فکر میکنند «همیشه به فرحزاد ختم میشود»، درحالیکه همیشه اینطور نیست؛ همیشه به ضدانقلاب، ضداسلامی یا ضد جمهوری اسلامی ختم نمیشود. اول یک برنامه وقتی پدیدهای را مطرح میکنیم میگویند:«این ضد انقلاب است!» میگوییم این برنامه 90دقیقه است، اگر ما طرح مساله نکنیم چطور به پاسخ برسیم؟
آنتن زنده را هم همین تفکر گرفت؟
بله! آنتن زنده را هم همین تفکر دچار محدودیت کرده است. حالا اگر این نهادها به سازمان فشار بیاورند، مدیرارشد سازمان دائما تلفنش زنگ بخورد. بالاخره خسته میشود. مواردی را داشتهام که فلان معاون زنگ زده و گفته است: «تو را به خدا کاری کن شر اینها کم شود!» به آن معاون گفتم صبوری کنید. گفت: «دیگر تحمل ندارم».
پس میخواهید بگویید اگر شبکههای سیما جایگاه امروز را دارند، دلیلش این است که عدهای بیرون از مجموعه هستند که اجازه تجربه و ریسک را به برنامهسازان نمیدهند؟
خیلی زیاد! ظرفیت شبکهها از این چیزی که میبینید بسیار بالاتر است. همین مجموعه مستند «صدای ملت» که ما ساختهایم، ببینید چه اتفاقاتی برایش خواهد افتاد! «شوکران» را اگر ما نبودیم پخش نمیکردند. روزانه برایش میجنگیدم. یک هفته از این نهاد به آن نهاد میرفتم تا برنامه پخش بشود. برای همین برنامه «سوره» هم همینطور بود.
آیا این آدمها بهعلت ترس این رفتار و فشارها را ایجاد میکنند؟
این ترسی است که از آگاهی نداشتن برخاسته است. وقتی آگاهی داشته باشید و بدانید چه افق بلندی پشت این کار است و بدانید پایههای یقین بر شک استوار است، قطعا دیگر نمیترسید. اینها از عدم آگاهی است. نمیدانند که جمهوری اسلامی اتفاقا با این کار تقویت میشود.
نکته سومی هم داشتید!
نکته سوم این است که سیاستگذاران بزرگ ما در حوزه امنیتی، فرهنگی و رسانهای گمان میکنند که ما دیگر شهید مطهری و شهیدبهشتی نداریم. بله شاید به جامعیت شهیدمطهری نداشته باشیم اما آدمهایی داریم که در برخی از حوزههای تخصصی خیلی جلو هستند. چرا به اینها مجال گفتوگو نمیدهید؟ بگذارید حرف بزنند. بله، ممکن است اشتباهی هم پیش بیاید! خب رخ بدهد! بازهم شما نهایتا برندهاید.
این اشتباهات اقتضای کار رسانهای است!
اقتضای گفتوگو آزاداندیشی است. اگر من نتوانم مساله نهاد علم در کشور را تعیین کنم پس بهعنوان رسانه به چه دردی میخورم؟! اگر من نتوانم مهمترین مسائل پیش روی جامعه را طرح کنم به چه درد جامعه میخورم؟ من یک نهاد پیشرو هستم که هم باید مساله جلوتر را ببینم، هم پشتسر را بسنجم.
کمی به حوزههای دیگر برسیم! چرا در بخش برنامههای هنری-خصوصا سینما- این رویکرد را ندارید؟ مثلا برنامه گفتوگومحور سینمایی خوبی در ایام جشنواره بهصورت زنده داشتید اما ادامه نیافت. آیا معاونت سیما مخالف است؟
بله معاونت سیما مخالفت است. همان برنامه دهه فجر را هم بهسختی اجازه پخش گرفتیم. آنها میگفتند برنامه «هفت» زیر سوال نرود؛ البته «هفت» هم که در جاهایی زرد بود. در موضوع فیلمهای سینمایی کافی است که فیلمهای نوروز و آخرهفتههای ما را بررسی کنید تا متوجه شوید چه کاری کردهایم. شما «تنت»، «منک»، «مرد ایرلندی» و «کاپون» را از شبکه ما دیدید. حتی میخواستیم «جوکر» و«پلتفرم» را هم پخش کنیم ولی خب نمیشد.
منظورتان این است که حتی در حوزه پخش فیلم هم همان نگاه و ممیزی وجود دارد؟
بله ممیزی داریم. فیلمهایی بوده که دوست داشتیم پخش کنیم ولی نشد. در تلهتئاتر هم همینطور است. چندسال تلاش کردم اما نشد.
ارسال نظر