گفتوگوی «صبح نو» با کارگردان و نویسنده فیلم سینمایی «هِناس»
ایستادن پای وطن
«هِناس» دومین ساخته سینمایی حسین دارابی بعد از «مصلحت» است. در این فیلم، احسان ثقفی و مهدیه عیناللهی نویسندگی و محمدرضا شفاه تهیهکنندگی کار را برعهده داشتهاند.
حسین دارابی- کارگردان
چه دغدغهای وجود داشت که سراغ این سوژه رفتید؟
انرژی هستهای و دانشمندان آن بحث بهروزی در کشور ما هستند که در سینما بسیار کم به آن پرداخته شده است، به همین دلیل تصمیم گرفتیم کاری در این زمینه انجام دهیم.
و چه شد که شخصیت شهید رضایینژاد را انتخاب کردید؟
پنج سال بود به شهید داریوش رضایینژاد فکر میکردیم؛ زیرا شخصیت خاصی بود. پیش از ساخت فیلم «مصلحت» تجربه ناموفقی در زمینه بیوگرافی داشتم و نگاهم به این موضوع منفی بود. نگران این بودم که کار به سرانجام نرسد؛ زیرا بهتصویرکشیدن بیوگرافی افرادی که زنده هستند و حضور دارند سختیهای زیادی دارد. وقتی به این نتیجه رسیدیم که باید درمورد شهید رضایینژاد کار کنیم با خانم شهره پیرانی جلساتی برگزار کردیم و به معنی واقعی کلمه او را روشنفکر یافتیم. خانم پیرانی نگاه خوبی به سینما داشت و سینما را میشناخت. با او درباره داستانی بودن فیلم صحبت کردیم و اینکه امکان دخل و تصرف در کار وجود دارد. او نیز دست ما را باز گذاشت. اگر نگاه و همراهی خانم پیرانی نبود، بیشک فیلم «هناس» به سرانجام نمیرسید. در جلساتی که با او داشتیم متوجه شدیم که بسیار جذاب و هنرمندانه زندگیاش را روایت میکند. نوع روایت او ما را به این فکر انداخت که از زاویه دید همسر شهید، داستان را جلو ببریم.
اتفاقا سوال من نیز همین است؛ اینکه چرا زاویه دید همسر شهید رضایینژاد را برای روایت فیلم انتخاب کردید؟
دو علت برای این موضوع وجود داشت؛ اول شخصیت جذاب خانم پیرانی بود و دوم اینکه بهدلیل حساسیت شغلی شهیدرضایینژاد و کم بودن اطلاعات نمیتوانستیم از زاویه دید او فیلم را جلو ببریم. از سوی دیگر، بیوگرافی کار کردن سخت و با حاشیههای زیادی همراه است، به همین دلیل معمولا روایتهای کمی در این فضا صورت میگیرد. ما آدمهای بزرگی در این کشور داشته و داریم که هنوز کسی زندگی آنها را به تصویر نکشیده است. سعی کردیم در این فیلم نشان دهیم که داریوش یک نخبه است و نمیدانیم چه کارهایی میکند اما همسر او دغدغه حفظ زندگی را دارد. تصمیم گرفتیم از نگاه همسر داریوش، عشق او به زندگی، خانواده و فرزندشان را روایت کنیم. این تنها راه نجاتی بود که از طریق آن بتوانیم وارد این زندگی شویم. علاوه بر این، همانطور که گفتم شخصیت خانم پیرانی بسیار جذاب و جالب بود و انرژی زیادی به ما میداد.
نگران زنانه بودن فیلم نبودید؟
خیلی زیاد. فیلم قبلی من در یک فضای جنایی میگذشت اما این فیلم قصه ملتهبی نداشت. ماهها به این فکر میکردیم که چطور به روایتی زنانه از این قصه برسیم.
در فیلم «هناس» همانطورکه اشاره کردید با وارد شدن به زندگی شهید رضایینژاد از زوایه دید همسرش، فضای امنیتی سیاسی را دور زدید اما باز هم دست روی سوژه حساسی گذاشته بودید. چه چالشهایی برای دست
وپنجه نرم کردن با این سوژه داشتید؟
ما حتی در یک صحنه وارد فضای کار داریوش میشدیم که همان صحنه را هم حذف کردیم. کسی در این مورد به ما تذکری نداده بود اما نگران این بودیم که شاید بعدها ملاحظاتی شکل گیرد و حساسیتهایی ایجاد شود. در سوی دیگر، ما اصلا محل کار او ندیده بودیم و اطلاعات زیادی از آن نداشتیم.
بیشترین چالش در پرداخت قصه این بود که فیلم زنانه باشد. سعی کردیم شخصیت داریوش زیاد مبهم نباشد که مخاطب هیچچیز از او متوجه نشود. برایمان مهم بود فیلم به سرانجام برسد و بتوانیم آن را اکران کنیم.
معمولا درمورد مسائل هستهای مخاطب با جبههگیری به سالن سینما میرود اما فیلم «هناس» چند ویژگی دارد که این جبههگیری را از بین میبرد؛ اول اینکه شهید رضایینژاد خیلی انسانی تصویر شده با همه ترسها، خشمها و تعصبش. دومین ویژگی این است که در فیلم از شعار دادن دوری کردهاید و مخاطب یک فضای شعارزده تکراری را نمیبیند. او زندگی یک خانواده معمولی را میبیند اما با ترسهایی متفاوت. چه شد که به چنین فضایی رسیدید؟
بهشدت معتقدم که ما به به اتحادملی نیاز داریم و باید همه مردم را با گرایشهای مختلف پای ایران و انقلاب جمع کنیم؛ هرچند تابهحال اشتباهات زیادی شده و دشمن هم به این قضایا زیاد دامن زده است. یکی از دلایلی که سراغ شهید داریوش رضایینژاد رفتیم این بود که این شخصیت و فضای زندگی او با دیگر شهدای هستهای فرق میکرد. خانم پیرانی هم علاقه زیادی داشت تا روح زندگی و شخصیت داریوش در کار وجود داشته باشد. منش سیاسی خانم پیرانی و آقای رضایینژاد همین شکلی است که در فیلم نشان داده شده است. موضوع این است که اگر درمورد انرژی هستهای حرف میزنیم لزوما به این معنی نیست که درمورد یک منش سیاسی صحبت میکنیم.
هدف نشان دادن شخصیت شهید رضایینژاد است!
همینطور است. او یک فرد متعهد به کارش، مسوولیتپذیر و پای کشور ایستاده بود. او بهراحتی باری را که روی دوشش بود زمین نگذاشت. میتوانست خارج از کشور کار و زندگی بهتری داشته باشد اما این کار را نکرد. شرایط سختی را که حتی به تهدید کشیده بود تحمل کرد و کوتاه نیامد. شهره پیرانی نیز در کنارش ایستاد. بسیاری از مخاطبان تا اسم انرژی هستهای را میشنوند موضع میگیرند. ما کاری به انرژی هستهای نداریم، بلکه در مورد یک فرد متعهد حرف میزنیم که امکانش را داشت در خارج از کشور بدرخشد اما این کار را نکرد. مردانه پای کشورش ایستاد و همسرش نیز پای او ایستاد. او فرد معترضی هم بود و در سال88 نیز اعتراضات سیاسی داشت.
که در فیلم نیز اشاره کردهاید!
همه ما فرزندان این کشور هستیم و باید با همه اختلافاتی که با هم داریم پای این کشور بایستیم. من بهشدت ناراحت میشوم از اینکه از همه طرف ایران را میکوبند و آن را جایی برای زندگی نمیدانند، اینکه هیچ امیدی به این کشور نیست و نمیتوان در آن زندگی کرد. با وجودی که خودم بهشدت به برخی شرایط کشور اعتراض دارم این موضوع را هم نقد میکنم. اینکه انتقادهایی داریم به این معنی نیست که کشور به بنبست رسیده است. روایت آدمهایی که با همه گرفتاریها پای کشور ایستادهاند میتواند به اتحادملی ما کمک کند.
واکنش خانم پیرانی به نسخه نهایی کار چه بود؟
ما جلسات زیادی داشتیم و مفصل صحبت کردیم. بعد از آن نوبت به نوشتن طرح و فیلمنامه رسید. خانم پیرانی اولین نسخه فیلمنامه را خواند، نظر کلیاش را گفت و بعد از آن از ما خواست به هر شکلی که صلاح میدانیم عمل کنیم. او خودش بهدرستی سینما را میشناخت و وقتی نکات فنی را به ما میگفت شگفتزده میشدیم. فیلمنامه 11بار بازنویسی شد. در روزهای فیلمبرداری نیز چند جلسه حضور پیدا کرد و مفصل با خانم زارعی صحبت کرد. صحبتهایی نیز زمان فیلمبرداری با هم داشتیم اما به هیچعنوان در کار ما دخالتی نمیکرد. همین موضوع مسوولیت ما را سنگینتر میکرد و نمیدانستیم او چه واکنشی به کار ما خواهد داشت. چند هفته قبل از جشنواره بالاخره نسخه اولیه را به او نشان دادیم. روزی که قرار بود این کار را بکنیم یکی از سختترین روزهای زندگیام بود؛ زیرا نمیدانستیم چه واکنشی خواهد داشت. او به همراه آرمیتا برای دیدن فیلم آمده بود. آرمیتا یک دختر دهه هشتادی است و ممکن بود نگاهش خیلی فرق داشته باشد. خانم پیرانی نیز خودش شناختهشده و معروف است و همین کار ما را سخت میکرد. در طول پخش فیلم، من فقط به خانم پیرانی نگاه میکردم. او با فیلم بهخوبی ارتباط گرفت و در پایان آن اشک ریخت، سپس از ما تشکر کرد که روح زندگی آنها را در فیلم جاری ساختیم. به قول آقای شفاه، ما همان شب سیمرغمان را گرفتیم و بار سنگینی از روی دوشمان برداشته شد که به خاطرش خدا را شکر میکنم.
آیا برای خانم پیرانی مهم بود که چه کسی نقش او و همسرش را بازی میکند؟
صددرصد مهم بود اما به ما نمیگفت. خانم زارعی را بسیار دوست داشت و با او ارتباط گرفت. آقای شعیبی را هم همینطور. وقتی فهمید آنها به کاری که میکنند معتقد هستند، این اتفاق برایش بسیار جذاب و لذتبخش شد. کار با خانم زارعی و آقای شعیبی برای من که دومین فیلمم را میساختم نیز تجربهای گرانقدر بود.
گفته میشود فیلم «مصلحت» را بعد از «هناس» اکران خواهید کرد. درست است؟
دوست داریم این اتفاق بیفتد اما هنوز در حال مذاکره هستیم و به نتیجه قطعی نرسیدهایم.
درحالحاضر آیا کار جدیدی را هم شروع کردهاید؟
فعلا به همراه آقای شفاه و آقای ثقفی درحال کار کردن روی ایدههایی هستیم که امیدوارم به نتیجه برسند. یکی از سختیهای لذتبخش فیلمسازی همین است که برای کار بعدی چه ایدهای را انتخاب میکنید و این ایده چقدر بهروز و جذاب است.
مهدیه عیناللهی- نویسنده
چه شد که با آقای دارابی و آقای ثقفی شروع به همکاری کردید؟
پیشنهاد «هِناس» از طریق آقای احسان ثقفی، نویسنده اصلی کار با من مطرح شد.
ما قبلا تجربههای مشترکی داشتیم و او پیشنهاد داد «هناس» را با هم جلو ببریم. فیلم فضای زنانهای داشت و یک نویسنده خانم به مراتب میتوانست به زنانهتر شدن فضا کمک کند.
این ایده چه جذابیتی داشت که پیشنهاد آقای ثقفی را پذیرفتید؟
اصل جذابیت «هناس» به شخصیت شهید رضایینژاد بازمیگردد. در دهه90 پرهیاهو که همه به فکر سرعت و پیشرفت هستند، خانوادهای که زن و شوهر هر دو از شخصیتهای علمی کشور هستند، برای حفظ زندگی تلاش میکنند و این به نظرم موضوع جالبی بود. خیلی دور از ذهن است که در یک شهر آرام چنین اتفاقی بیفتد. در سوی دیگر تفاوت خانم پیرانی و شهید رضایینژاد با دیگر شهدا نیز جالب بود. آنها گرچه از نظر ظاهری با شهدای دیگر متفاوت بودند اما اینکه ملیگرا بودند، پای وطن و اصالت خود ایستادند آنها را جذاب میکرد. شخصیت خانم پیرانی نیز به نوبه خود بسیار جذاب بود.
چه پروسهای را طی کردید تا به این نتیجه برسید که فیلم را از زاویه نگاه خانم پیرانی جلو ببرید؟
در کارهای بیوگرافی معمولا از زوایه دید شخص به داستان نگاه میشود، بهخصوص درمورد زندگی شهدا. در نشان دادن زندگی شهدا معمولا روایت از زوایه دید شهید و در یک فضای عملیاتی جلو میرود. درمورد شهید رضایینژاد این زاویه دید به فضای پژوهشگاه و دانشگاه برمیگشت ولی این نگاه که زنی قرار است همه هستیاش را از دست بدهد و یک اتفاق میتواند کاملا زندگی او را تحتالشعاع قرار دهد نیز خود نگاه متفاوتی بود. این زنانه نگاه کردن میتوانست ما را بیشتر به اتفاق نزدیک کند.
چقدر خانم پیرانی در این پروژه با شما همراه بودند؟
فکر نمیکنم تا آخر زمان نویسندگیام همراهتر از خانم پیرانی کسی را پیدا کنم. او تنها نسخه اولیه فیلمنامه را خواند، رضایت کلیاش را اعلام کرد و به ما گفت در این مقوله تخصص ندارد و مختاریم قصه را هرجور صلاح میدانیم جلو ببریم. اطلاعات اولیهای نیز در اختیار ما گذاشت. او تنها ما را همراهی کرد اما دخالت هرگز. ما درام را ازلحاظ فنی جلو بردیم. داستان از روی واقعیت جلو رفته اما ممکن است روایت قاطی درام شده باشد. مثلا خانم پیرانی گفت که در خانه آنها کامپیوتر روشن میشد، آنها تهدید میشدند و همسایهشان بهطور اتفاقی ناپدید شده بود اما اینکه این گفتهها در چه بستری روایت شود دیگر وارد فضای داستاننویسی و فیلمنامهنویسی میشویم.
چطور سعی کردید در فیلم فضایی بسازید که در آن شهید را انسانی معمولی نشان داده و از شعار دادن بپرهیزید؟
وقتی برخی افراد را مقدس میکنیم راه را برای افراد دیگری که قرار است کارهای مهم انجام دهند میبندیم. قراردادن شهدا در یک چارچوب فرازمینی باعث میشود که جلوی نوجوانانی را که قرار است در آینده به چنین فردی تبدیل شوند بگیریم، زیرا آنها ناامید میشوند؛ از اینکه نمیتوانند اینقدر بیخطا زندگی کنند. معیار درست آدمها در یک لحظه تصمیمگیری مشخص میشود یعنی همان چیزی که در فیلم نشان داده شده است. خانم پیرانی هم تاکید زیادی داشتند که شهید رضایینژاد همان فردی نشان داده شود که واقعا بود. او وقتی فیلم را دید خوشحال بود که شهید رضایینژاد معصوم نه اما مظلوم دیده میشود، زیرا میگفت همسرش همینقدر مظلوم بوده است.
شما کتابی نیز در رابطه با شهید رضایینژاد نوشتهاید. درست است؟
بعد از تمام شدن پروژه فیلم، روایت فتح با معرفی خانم پیرانی به من پیشنهاد داد که کتاب شهید رضایینژاد را هم بنویسم. نام این کتاب «لابهلای درختان بلوط» است که همین روزها چاپ خواهد شد.
ارسال نظر