سرمقاله
دلتنگی
پس و پشت ثانیههایی که طول کشید تا پدر بر بغض فائق آید و خاطرهاش از حاجقاسم سلیمانی را به زبان آورد، اندازه یک کتاب قطور چندصدصفحهای، راز مگو داشت. هر فصل این کتاب رازآلود، بخشی از مرام و مسلک مردانه آن شهید بهناحق برخاکافتاده را جرعه نوشجانهای ملتهب میکند. فصل وفاداری حاجقاسم، این ملیترین و امتیترین شخصیت ایران، بیشتر از هر صفت دیگری در بغض دردآلود پدر جلوهگری داشت.حاجقاسم سرداری وفادار بود؛ وفادار به خاک و حفظ مرزهای میهنی. چه در دهه70 که با اشرار مسلح در مرزهای شرقی میجنگید و چه در دهه90 که در سوریه و عراق، جلوی وحوش منحط داعشی ایستاد. حاجقاسم سرداری وفادار بود؛ وفادار به فرزندان و بستگان شهدای ازجانگذشته مدافع حرم. مصاحبت محبتآمیز او با فرزندان شهید و دلجویی از آنها، جلوهای دیگر از مرام پهلوانی آن شهید قهرمان بود. وفاداری حاجقاسم به دوگانه درهمتنیده «اسلام و ایران» چونان مکتبی ذوابعاد، همچنان بر سر ایرانیان سایه دارد. مکتب سلیمانی این قابلیت را دارد که تا سالها و قرنها دستگیر ما باشد؛ این مایی که در چهارراه جهان، از چهارسو بلاخیزیم و رنگ مقاومت بر صفحه تاریخ پاشیدهایم. بغض امانگیر پدر که اشک در چشمان پیروان میانگیزد، نشانه حضور دائم آن یار وفادار در کوچه و پسکوچههای دل است. فقط تو ای شهید زود رفته! بگو با این دلتنگی چه کنیم؟
ارسال نظر