سرمقاله
الزام های دوران گذار
نظم نوین جهانی در حال تغییر است و امروز دیگر ساختار نظام بینالملل نظام تکقطبی و شیوه هژمونیک را برنمیتابد؛ این گزارهای است که بسیاری از تحلیلگران عرصه روابط بینالملل بر آن اذعان دارند. در سالهای اخیر هژمونی آمریکا به مثابه قدرت سلطهگر افول کرده و تنها ابرقدرت باقیمانده از نظام دوقطبی پیشین دیگر قادر به تحمیل خواستهای خود به دیگران نیست و این واقعیت بیش از پیش جهان را به سمت نظام چندقطبی سوق داده است، تاجاییکه کشوری مانند پاکستان که بهدلیل ضعفهای اقتصادی قدرت بازیگری کمتری در منطقه داشت، در مقابل خواسته «ایجاد پایگاه نظامی آمریکایی» در کشورش ایستاده و فراخوان تظاهرات ضدآمریکایی میدهد. در نظم جدید که تولد قدرتهای نوظهور یکی از ویژگیهای بارز آن است، قدرتها سعی دارند با موازنهسازی در سطح منطقه یا حتی نظام بینالملل جایگاه خود را در این نظم جدید تثبیت سازند. در این دوران گذار هر کشوری که در روند جایگزین شدن قالبهای فکری جدید، چارچوبهای متحولشده و سیاستهای برخاسته از نظم در حال پاگیری، بیشتر نقشآفرینی کند سهم بیشتری از قدرت تکهتکهشده را بهدست خواهد آورد. از چین و هند گرفته تا ترکیه و ایران و حتی امارات، این همسایه کوچک ایران برای گرفتن سهم بیشتر از این قدرت در حال رقابت و برنامهریزی هستند. اما آن کشوری میتواند جایگاه خود را در این نظم جدید تثبیت کند که همزمان بتواند از قدرت مرکب خود که شامل اقتصاد، دیپلماسی فعال، قدرت نظامی، نفوذ منطقهای، ائتلافهای منطقهای، منابع طبیعی و انرژی، سرمایه انسانی (اعم از نیروی نخبه و حمایتهای مردمی) است، بهره ببرد. عناصر و ارکان قدرت، یک کل بههم پیوسته است و یکدیگر را تکمیل میکنند و تقویت همزمان همه سبدهای قدرت ملی ضروری است. همچنان که رهبرانقلاب نیز تاکید داشتند: «بازوهای قدرت ملی نباید به نفع یک رکن و بازوی دیگر قطع شود.» کشورمان که در این سالها با بنیاد نظامی و دفاعی و ایجاد جبهه مقاومت با کمترین هزینه نظامی به قدرت بازدارندگی فعال رسیده است، باید برای افزایش نقشآفرینی خود در منطقه و نظم نوین جهانی ضمن بهکارگیری سیاست موازنه، همزمان تمامی بازوهای قدرت را تقویت سازد که مهمترین آن اقتصاد است.
ارسال نظر