سرمقاله
کارآمدی، بالانسر روابط دولت و مجلس
نوع روابط مجلس و دولت در دورانی که هر دو نهاد در اختیار یک جریان سیاسی است باید به گونهای تنظیم شود که نه باعث تضعیف این جریان سیاسی و نه موجب فراموشی وظایف دو نهاد در مقابل مردم شود. پاسخ ندادن به دو مطالبه فوق درنهایت موجب ضرر هر دو نهاد خواهد شد. واقعیت این است که مجلس اصولگرا مساوی دولت اصولگرا نیست و در هریک از این دو نهاد طیفهای مختلف سیاسی درون جریان با سلیقههای متفاوت وجود دارند؛ برای مثال خاستگاه فردی مانند عبدالملکی یا اوجی طبیعتا با رستم قاسمی و خاندوزی یکی نیست و هر یک طیفی از جریان اصولگرا را نمایندگی میکنند؛ همانگونه که خاستگاه این افراد با جریان پایداری یا نواصولگرایی متفاوت است و ازجمله خصلتهای بشر است که در دوران تضعیف رقیب خطکشیها از نو ترسیم شود و مرزها از بیرون جریان به درون جریان بیاید. باوجوداین بهصورتکلی اکنون مجلس و دولت بهعنوان دو نهاد اصلی نظارتی، تقنینی و اجرایی کشور در اختیار اصولگرایان است و چه گروهی بخواهند با مرزکشی به تسویه درونی بپردازند و چه دیگرانی بخواهند از خود سلب مسوولیت کنند و تقصیرها به گردن دیگر نهاد بیندازند؛ درنهایت هم در مقابل مردم و هم در مقابل نظام سیاسی و رهبر انقلاب مسوول هستند. بر همین اساس، بهترین روش برای تنظیم روابط میان این دو نهاد علاوهبر تعیینتکلیفهای قانونی، مقتضیات درونجریانی و روابط شخصی بین افراد، باید میزان کارآمدی مدیران باشد. چه بسا فردی از نظر سلیقه سیاسی موردپسند طیفی از نمایندگان نباشد اما عملکرد مناسبی داشته باشد و حتی برعکس. اگر مبنا «کارآمدی» باشد آنگاه مناقشه بین نهادها به روابط هدفمندی تبدیل میشود که فضا را برای تصمیمهای بزرگ برای اداره کشور تسهیل میکند. دولت و مجلس رقیب هم نیستند همانطورکه نباید در هم هضم شوند، نباید روبهروی هم بایستند که امکان آن بهدلیل سرعت حوادث وجود دارد. بنا بر همین تجربه مبنا قرار دادن «کارآمدی» روابط این دو قوه را در تعادل و بهترین حالت قرار میدهد؛ دقیقا همان چیزی که مورد مطالبه مردم است.
ارسال نظر