سرمقاله
دو راهه دشوار آمریکا و متحدانش در مذاکرات هستهای
مهدی فضائلی
پرونده هستهای ایران، موضوعی است که همچنان محافل سیاسی داخلی و بینالمللی سرگرم آنند؛ پروندهای که ساختهوپرداخته و زنده نگه داشته شده تا محملی باشد برای توجیه کینهتوزیها و مانعتراشیها علیه مردم و نظام اسلامی ایران. چرا ایران با سازش بر سر این پرونده ساختگی، خود را خلاص نمیکند؟ و چرا آمریکا و متحدانش با توافق با ایران بر سر برجام یا اعلام شکست مذاکرات و خروج کامل و همگانی، کار را یکسره نمیکنند؟
منطق عدم سازش ایران، دو وجه مهم و مستدل دارد؛ نخست، اطمینان از نهتنها بینتیجه بودن سازش، بلکه مضر بودن آن است؛ اطمینانی که هم در جریان مذاکرات دهه۸۰ با تروئیکای اروپا ثابت شد و هم در مذاکرات دهه۹۰ برجام با 1+5. این دو مجموعه مذاکره به زیادهخواهی طرف غربی و کند شدن توان هستهای و خالی ماندن دست ما از مواهب توافق و سازش منجر شد.
و دلیل دیگر، اهمیت و راهبردی بودن توان هستهای بهخصوص برای آینده کشور است که نگاهی به وضعیت کنونی انرژی هستهای در دنیا و سرمایهگذاریهای درحال انجام برای آینده، آن را ثابت میکند.
اما چرا آمریکا و متحدانش، کار را یکسره نمیکنند و با دست پس میزنند و با پا پیش میکشند؟!
واقعیت این است که این رویکرد دلایل مختلف دارد؛ یک جهت آن انتخابی و تعمدی است با هدف معطل و بلاتکلیف نگهداشتن ایران و زنده نگهداشتن ابزاری برای پیشگیری از پیشرفت کشور و بازی با افکار عمومی مردم اما جهت دیگر آن بلاتکلیفی خود آنها و قرارگرفتن بر سر چند راهی و گرفتار چهکنم چهکنم شدن!
جهت اول، با در پیش گرفتن سیاست خنثیسازی تحریمها و تفکیک مسیر پیشرفت کشور از مسیر رفع تحریمها که دولت سیزدهم آن را دنبال میکند تا حدود زیادی کماثر خواهد شد هرچند بازی با افکارعمومی تا به نتیجه رسیدن این سیاست، ادامه خواهد یافت!
اما جهت دوم که ناشی از بلاتکلیفی خود آمریکا و متحدانش است قدری نیازمند تبیین است.
دوراههای که دشمن را گرفتار کرده است، چیست؟
توافق واقعی با ایران به معنای رفع واقعی تحریمها و بهرهمند شدن کشور از پولهای بلوکهشده و منابع درآمدی مانند صادرات نفت و دیگر اقلام است که دست ایران را برای پیشرفت بازتر، سرعت آن را افزونتر و موجب رونق بازار و افزایش رضایتمندی مردم خواهد شد؛ آثاری که همهاش برای دشمن نگرانکننده و آزاردهنده است.
گزینه دیگر، پاسخ منفی و صریح به مذاکره و اعلام شکست آن است.
در این صورت، اولا جمهوری اسلامی ایران کاملا و بدون هر محدودیتی (بهجز محدودیتهای ناشی از شرع مقدس و معاهده NPT) صنعت هستهای خود را دنبال خواهد کرد و این در نگاه طرف مقابل به معنای نزدیک شدن هرچه بیشتر ایران به نقطه گریز هستهای یا به تعبیر شفافتر، ساخت سلاح اتمی است که آنها بهرغم تصریح فتوای رهبر انقلاب و نیافتن هیچ نشانهای در بازرسیها، سخت از آن هراسناک هستند و تمام برجام را برای دور کردن ایران از این نقطه طراحی کرده بودند!
ثانیا اعلام شکست مذاکرات برجام، به معنای انهدام تنها سکو و پلتفرمی است که غرب و بهخصوص آمریکا (البته درحالحاضر باواسطه) با ایستادن بر آن میتواند با ایران گفتوگو داشته باشد.
بدیهی است که در صورت تخریب این سکو، بعید است تا مدت مدیدی بتوانند جایگزینی برای آن پیدا کنند و تشدید این فاصله میتواند تبعات نگرانکنندهای برای غرب و متحدانش داشته باشد.
سومین پیامد منفی اعلام صریح شکست مذاکرات برای طرف مقابل، قطع امید کامل ایران از این مسیر است؛ قطع امیدی که هرچند از یکسو در کوتاهمدت آثار نامناسبی بر اقتصاد ایران خواهد گذاشت اما از سوی دیگر، پیامدهای میانمدت آن قطعا به خوداتکایی بیشتر و شناخت و استفاده بهینه از ظرفیتهای گسترده داخلی منجر خواهد شد و این یعنی قدرتمندتر شدن ایران و رهایی از تکانههای واقعی یا ساختگی بینالمللی. چهارمین تاثیر منفی شکست مذاکرات از نگاه آمریکا و متحدانش، تقویت نگاه به شرق در ایران و سنگین شدن کفه رقبای اصلی آمریکا در معادلات جهانی است. این مساله میتواند بهخصوص باتوجهبه نگرانی روبه تزاید آمریکا از پیشی گرفتن اقتصادی چین و کسب رتبه نخست اقتصاد جهان، روند افول ابرقدرتی آمریکا را تسریع کند.
پنجمین و آخرین پیامد منفی ناموفق ماندن و قطع مذاکرات هستهای برای طرف غربی، تاثیر منفی بر بحران انرژی است که پس از بحران اوکراین، در تامین انرژی ایجاد شده است؛ شرایط ویژهای که با سرد شدن هوا، اروپا را با مشکلات سختی مواجه خواهد کرد و از الان نشانههای آن دیده میشود. بههرحال، آمریکا و متحدانش وقت چندانی برای تصمیمگیری ندارند و هر تصمیمی بگیرند باید منتظر تبعاتش باشند.
ارسال نظر