«صبحنو» فیلم جدید مهدویان را براساس نشانهشناسی ایدئولوژیک بررسی میکند
سایه نویسنده روی «شیشلیک»
شیشلیک بهانه است؛ نشانه اصلی «ایدئولوژی» است که باید کوبیده شود بنا به نسخه مارکس که دوقطبی علم و ایدئولوژی را مطرح کرد و با معرفی ایدئولوژی بهعنوان معرفت کاذب و فریبنده، «علم» را معرفت حقیقی معرفی کرد.

شیشلیک بهانه است؛ نشانه اصلی «ایدئولوژی» است که باید کوبیده شود بنا به نسخه مارکس که دوقطبی علم و ایدئولوژی را مطرح کرد و با معرفی ایدئولوژی بهعنوان معرفت کاذب و فریبنده، «علم» را معرفت حقیقی معرفی کرد و معتقد است طبقهای که در جامعه ابزار تولید(در اینجا کارخانه پشم) را در اختیار دارد با رسانه(گزارشگری که تریبون پخش تملق است و گل و بلبل!) و بوقهای گسترده شده در شهرک و بلندگوهایی بر بلندای بام کارخانه که درخدمت طبقه حاکم(بورژوا) و نیز ابزاری مانند مدرسه و کارخانه پشم به خلق و پروراندن ایدئولوژی میپردازد تا به منافع خود دست یابد.
آغاز فیلم شیشلیک با هوالعادل! است اما عدالت نوشته شده توسط ژوله و به کارگردانی مهدویان بیشتر مساوات است و تصویری مضحک و
به شدت طبقاتی و برگرفته از نگرش مارکس که ضدایدئولوژی است و در قالب نمادها به زیرکی روایت می شود. جالب اینکه شیشلیک در روزهای فجر انقلاب اسلامی و در جشنواره فجر درحالی اکران می شود که از زمان انقلاب اسلامی این مساله بارها و بارها مورد توجه روشنفکران ایرانی قرار گرفته درحالی که عمده مباحث روشنفکری معاصر متاثر از ریشه و روایت غربی این مساله بوده است و اگر دکتر علی شریعتی ایدئولوژی را عقیدهشناسی و متضمن تعهد و انسجام اجتماعی برمیشمارد در سالیان گذشته امثال سروش، موجی ضد ایدئولوژی را در داخل ترجمه کردند و به ایجاد بحثهایی نظیر ضرورت ایدئولوژیزدایی از جامعه، مغایرت دین و ایدئولوژی و غیر ایدئولوژیک کردن دین در جامعه دامن زدند. طبق تئوری مارکس که ژوله آن را قلمی و مهدویان دراماتیزه کرده، ایدئولوژی نوعی آگاهی کاذب و دروغین و برداشتی انحرافی از واقعیات موجود است و حتی دین نیز یکی از صور آگاهی کاذب و نوعی ایدئولوژی محسوب می شود.
از نظر مارکس، دین خیالبافی انسانهای
از خود بیگانهای است که میخواهند شکست خودش را در نیل به مرتبهای که خواهان آن هستند جبران کنند. دین بازتاب وضع انسان در مرحلهای از مراحل تاریخ است که هنوز قادر به فهم وضع خویش نیست و از نظر او شرایط اجتماعی، ایدهها را تعیین میکند. شیشلیک به شدت نمادگراست و به رغم آنچه بسیاری از منتقدان شاخص درباره آن گفتند نشان دادن گرسنگی به عنوان نمادی از فقر مادی بیش از آن که موضوعیت داشته باشد، طریقیت دارد برای نمایاندن فقری فراتر در عرصه فرهنگی و به زبان سادهتر زدن زیرآب اصل ایدئولوژی! و گرنه در یکی از صحنههای پایانی اثر کودکی که پیش از این با درخواست شیشلیک! زلزلهای به پا کرده بود این بار تبلت میخواهد که نشان میدهد صاحبان اثر به خوبی واقفند به مصداق فقر در زمان حاضر اما موضوع فیلم اساسا فراتر از اینهاست.
فقر در شیشلیک
فقری که در شیشلیک میبینیم مبتنی بر استعاره است که در پیوند با ایدئولوژی، بهعنوان یکی از مفاهیم اصلی تحلیل گفتمان انتقادی قرار میگیرد و دیگر عنصری تزیینی و خارج از پوسته گفتمان نیست؛ بلکه منافع افراد در گروه خودی را تأمین میکند و در پی ضربه زدن به گروه غیرخودی است. این مسأله در آثار ادبیات ضداستعماری جهان نیز به خوبی آشکار است. شیشلیک، یکی از این آثار است که ایدئولوژی ضد استعماری در آن آشکار است و نویسنده رند اثر با کاربست استعاره، صفاتی همچون تعلق خاطر به زادگاه، داشتن روحیه کار، اقتصاد مولد، اتحاد و قناعت و سادهزیستی را با زبان طنز و کمدینی محبوب با هم میزند و در توصیف استثمارگران(استحمارگر!) ویژگیهایی همچون فریبکاری، خوفآفرینی، دخالتگری، تهاجم فرهنگی و دروغکاری را به مخاطب القا میکند و به خوبی توانسته است این تعارض میان کارگران با مدیریت حاکم دارای قدرت زر، زور و تصویر را به تصویر بکشد.
مهمترین کارکرد استعاره در این فیلم، مشروعیتبخشی به مصرفگرایی و الگوی
لیبرال سرمایهداری است با طعم تکثرگرایی (پلورالیسم) و حتی تلویحا جدایی دین از سیاست(سکولاریسم) است در جایی که لااقل در ایران ما و به این شکل و شمایل برجسته از گرسنگی ما به ازای بیرونی ندارد و البته، نویسنده با دو ابزار طنز و عاطفه به کمک کارگردان کاربلد در عرصه تکنولوژی سینما و دارای خلاقیت، کارکرد استعاره در این اثر را به حداکثر رسانده و در نهایت نیز در خاتمه فیلم شاهد مشروعیت ریا هستیم در صحنهای که مدیر مدرسه به جای مشق عشق به صراحت به کودکان نفاق میآموزد برای مذبذب شدن که اگر پاستیل هم میخورید طوری بخورید که من(مدیر) و خانم شکوری(ناظم) نبینیم!
نقش غالب نویسنده
در واقع شیشلیک بیشتر از آنکه برازنده امضای مهدویان موفق در ساخت رد خون و ماجرای نیمروز و لاتاری باشد، متاثر از نوشته ژوله است و بهشدت نمادگرا که نشان دادن عطش شیشلیک خوردن در آن فقط بهانه است برای سرکوب کردن آرمانهایی مانند قناعت و نان و پنیر خود را خوردن و روی پای خود ایستادن که در قامت فردی استعمارگر و به ظاهر مذهبی که چون به خلوت میرود آن کار دیگر میکند، متجلی میشود. هنرنمایی رضا عطاران همراه با شخصیتپردازی موفق مهدویان بهشدت باورپذیر است و بازی درخشان او در شیشلیک برای احراز سیمرغ قطعا شایستهتر از
روشن است.
شیشلیک فقط آغازش با هوالعادل است و نگرش ضد استعماری ظاهری اثر بهشدت پهلو میزند به ادبیات پست مدرن سالهای اخیر که قطعا با نگرش اسلام انقلابی و انقلاب اسلامی که نه ذات دنیا و مظاهر مادی آن بلکه دلبستگی به دنیا را نفی میکند، متفاوت است چه اینکه در دین مبین رسول مکرم اسلام، دنیا مزرعه آخرت است و ساختن دنیا و آخرت با هم و رفاه برای همگان چنانچه در دوران موعود
عدالت گستر عالمیان پس از ظهور منجی با جامعه بی طبقه ای مواجه میشویم که مردم برای صدقه دادن در جستوجوی نیازمند، گرد جهان میگردند و فقیری یافت نمیشود و عجلاللهتعالیفرجهالشریف.