مرام سیاسی «حزب مریدان هاشمیرفسنجانی» با ادعای طرفداری از مشارکت حداکثری، سنخیتی ندارد
اقتدارگرایی در لباس دموکراسی
اینکه محافظهکار و در عین حال معتقد به لیبرالیسم اقتصادی باشی و باز دم از مشارکت حداکثری بزنی و بالاتر از این، رقبای خود را به دامن زدن به ایده مشارکت حداقلی متهم کنی، ملغمهای است که فقط از عهده اصحاب حزب کارگزاران سازندگی بر میآید.

اینکه محافظهکار و در عین حال معتقد به لیبرالیسم اقتصادی باشی و باز دم از مشارکت حداکثری بزنی و بالاتر از این، رقبای خود را به دامن زدن به ایده مشارکت حداقلی متهم کنی، ملغمهای است که فقط از عهده اصحاب حزب کارگزاران سازندگی بر میآید؛ همان راستهای مدرن که مرزهای فرصتطلبی را درنوردیدهاند و خوی معطوف به قدرت آنها، مورد انتقاد سایر اصلاح طلبان قرار گرفته است. بررسی کنشگری سیاسی «ابرمرد نوستالژیک کارگزارانیها» نشان میدهد که هواداری محافظهکاران لیبرال ایرانی از ایده مشارکت حداکثری، تعارف بیمعنایی بیش نیست.
سیدحسین مرعشی، سخنگوی حزب کارگزاران سازندگی عصر روز پنجشنبه، 30 بهمن در کنگره این حزب، با اشاره به فرمایشات رهبر انقلاب مبنی بر لزوم برگزاری انتخابات پرشور و رقابتی، تصریح کرد: تاکید مقام معظم رهبری سیاستهای کلی نظام برای انتخابات ۱۴۰۰ را روشن کرد و این سیاست حتما برای نظام و کشور بسیار سازنده و مفید خواهد بود. ما به عنوان یک حزب که این سیاست را برای جامعه بسیار مفید میدانیم، از مقام معظم رهبری تشکر میکنیم که این ابهام را رفع کردند. او با مخاطب قراردادن جناح رقیب، مدعی شد: برخی در بخشهای سیاستگذاری و چهرههایی از جریان رقیب علاقهمند بودند و تاکید میکردند که سیاستهای کلی نظام برای انتخابات محدود؛ با نتایج قابل پیشبینی استوار است. با این تاکید معلوم شد کسانی که خود را طرفدار نظام میدانند در این یک سیاست از رهبری عقب ماندند.
وقتی کارنامه سیاسی مرحوم اکبر هاشمیرفسنجانی به عنوان پیرمراد حزب کارگزاران سازندگی را بررسی میکنیم، متوجه میشویم که اظهارنظر مرعشی در باب هواداری از ایده مشارکت حداکثری و متهم کردن رقیب به طرفداری از مشارکت حداقلی، اساسا شوخی بیمعنایی بیش نیست. مشارکت حداقلی با نتیجه قابل پیشبینی، اساسا مدل انتخاباتی دلپذیر هاشمی بود و
بر اساس همین تمایل، آن مرحوم برای خود نقشی تنظیمكننده در مناسبات سیاسی پیش از انتخاباتها قائل بود.
پیروزی راحت در انتخابات 68
انتخابات پنجم ریاستجمهوری در سال 68، یک تفاوت عمده با دورههای قبلی داشت و آن اینکه پس از بازنگری در قانون اساسی، نهاد نخستوزیری حذف و قاطبه اختیارات اجرایی کشور به ذیل نهاد ریاستجمهوری درآمده بود؛ به یک معنی، پیروز انتخابات در آن سال میتوانست تفوق بالایی بر ارکان اجرایی و حکومتی کشور پیدا کند. در انتخابات سال 68 ، هاشمیرفسنجانی برای اولین بار نامزد تصدی پست ریاستجمهوری شد و برای این امر، کار اصلا سختی در پیش نداشت؛ تنها رقیب او عباس شیبانی، عضو پیشین
نهضت آزادی بود. در نهایت هاشمی توانست با کسب 94 درصد کل آرا در برابر 3 درصد آرای شیبانی، به قدرت برسد. هاشمی البته در انتخابات ریاستجمهوری سال 72 به دلیل حضور احمد توکلی و انتقادات سخت او نسبت به روند تجملگرایی و ایدئولوژیزدایی دولت سازندگی، برای پیروزی مجدد اندکی به مشکل برخورد اما منحیثالمجموع توانست به راحتی بار دیگر کرسی ریاستجمهوری را مال خود کند.
یک نگاه به راست، یک نگاه به چپ
نوع کنشگری هاشمیرفسنجانی در انتخابات سال 76، عجیب و در نوع خود زیرکانه بود. انتشار خاطرات مرحوم هاشمی سالها پس از آن انتخابات، معلوم کرد که هاشمی در آن برهه با بهراهانداختن یک بازی چندوجهی، شرایط را به گونهای پیش برده بود که پیروزی ناطقنوری یا محمد خاتمی، هر دو به نفع او و جریان راست مدرن تمام شود. روزنامه سازندگی جریده نزدیک به گفتمان هاشمیرفسنجانی، اوایل سال 98 در گزارشی تلاش کرد رای هاشمی را در سبد خاتمی بیندازد و هاشمی را عنصری مهم و تعیینکننده در پیروزی نامزد چپها در سال 76 عنوان كند.« سازندگی» در اینباره نوشت: «پس از 20 سال ناگفتههای اکبر هاشمیرفسنجانی از انتخاب سیدمحمد خاتمی به سمت ریاستجمهوری اسلامی در سال 1376 منتشر شد؛ ناگفتههایی که نشان میدهد نقش هاشمیرفسنجانی، حسن روحانی، حسن حبیبی و کارگزاران سازندگی در انتخاب سیدمحمد خاتمی تا چه اندازه محوری بوده است و نقشه محافظهکاران برای ریاستجمهوری علیاکبر ناطقنوری چگونه توسط میانهروها نقش بر آب شد و زمینه برای پیروزی چپگرایان فراهم شد.»
هاشمی به دنبال حبیبی و روحانی
روایتسازی راستهای مدرن از نقش پدر معنویشان در سال 76 با واکنش تند چپها مواجه شد. نشریه «اندیشه پویا» متعلق به جناح چپ اصلاحات، در مصاحبه با فائزه هاشمی، دختر مرحوم هاشمی تلاش کرد این روایتگری را با چالش مواجه کند. فائزه در این گفتوگو، برای اولین بار بخشی از دستنوشتههای تاریخی خود را منتشر کرد. فائزه در دستنوشته روز 30 دی 75 خود، درباره زاویه سیاسی پدرش با نیروهای چپ، این گونه نوشته بود: بابا اعتقادی به حمایت از خاتمی نداشت، به دو دلیل که البته تحلیل من است؛ یکی بهخاطر اینکه بابا به وحدت خیلی معتقد است و دوم بهخاطر اینکه چپها دور و بر ایشان را گرفتند. محمدعلی ابطحی، رییسدفتر رییس دولت اصلاحات و از چهرههای مطرح جناح چپ نیز با رد روایت کارگزارانیها، تصریح کرد که هاشمی با مهندسی انتخابات قصد داشت نیروهای نزدیک و وفادار به خود نظیر حسن حبیبی یا حسن روحانی را به قدرت برساند. ابطحی در اینباره تاکید کرد: کارگزاران زمینه پذیرش ناطق را نداشتند و خودش هم خاتمی را بهدلیل انتسابش به چپ نمیخواسته و دنبال آوردن حسن روحانی و مرحوم حبیبی بوده که میراث خودش زنده بماند، حبیبی هم هر دفعه رد میکرده است. تعجب میکنم کارگزاران بعد انتشار این خاطرات از کجای آن، کشف کردهاند که هاشمی پدر دوم خرداد بوده است. با این حال همانطور که گفته شد، هاشمی در انتخابات ریاستجمهوری سال 76 ، مهرههای خود را جوری چید و طوری حرکت داد که پیروزی ناطق یا پیروزی خاتمی، هر دو در نهایت به نفع او تمام میشدند. هاشمی با وجود اينکه شخصا بیشتر به ناطق نوری گرایش داشت، اما نیروهای وابسته به خود یعنی حزب کارگزاران سازندگی را مامور به همآوایی با چپها کرد تا در صورت پیروزی خاتمی، راست مدرن سهمش از قدرت را به دست بگیرد؛ همینطور هم شد و پس از پیروزی چپها، کارگزارانیها به دولت ورود کردند و امور عمدتا اقتصادی دولت را به دست گرفتند.
موسویخوئینیها: هاشمی جوری انتخابات را مهندسی میکرد که...
پیش از انتشار خاطرات سال 75 مرحوم هاشمی و درگرفتن بحث درباره نقش و جایگاه هاشمی در معادلات انتخابات ریاستجمهوری هفتم، محمد موسویخوئینیها، دبیرکل مجمع روحانیون مبارز در گفتوگویی با حمله به مشی و مرام نخبهسالارانه هاشمی، او را تلویحا انحصارطلب و طرفدار مشارکت حداقلی توصیف کرده بود. موسویخوئینیها
دی ماه 97 در گفتوگو با خبرگزاری ایرنا، درباره برنامه هاشمی برای مهندسیکردن انتخابات، تاکید کرد: در انتخابات سال 76 یکوقت متوجه شدیم خبرهایی میآید که بالاخره میخواهند یکجوری بازی انتخابات را بههم بزنند و بناست همان کسی را که میخواهند روی کار بیاورند. من و آقای کروبی رفتیم خدمت آقای هاشمی. آقای هاشمی در پاسخ گفت: «اتفاقا من با آقای آیتالله خامنهای اینجا اختلافنظر دارم. آقای آیتالله خامنهای نظرش این است که باید انتخابات خیلی پرشور باشد و مردم همه بیایند و هرچه مردم بیشتر بیایند بیشتر تأیید نظام است اما من میگویم که شما بگویید نظرتان چهکسی است، ما همه میرویم کار میکنیم که همان بشود. موسویخوئینیها در آن گفتوگو با اشاره به ید طولای هاشمیرفسنجانی در مهندسیکردن انتخابات، اظهار كرد: این روزها تعبیری به اسم «مهندسی انتخابات» را بهکار میبرند. آقای هاشمی آنزمان را در نظر بگیرید با آن روابط و امکانات و قدرت؛ نه آقای هاشمی سالهای آخر را، آقای هاشمی آنزمان میتوانست انتخابات را جوری مهندسی کند که آن نتیجهای که میخواهد گرفته شود؛ البته ممکن هم بود که آن نتیجه گرفته نمیشد، یعنی تضمینی نبود ولی او دنبالش میرفت؛ مثلا فرض کنید همان سال 76، اگر رهبری هم نظرش این بود، میگفت «من میخواهم که آقای ناطق رییسجمهور بشود» و شاید هم مایل بودند انتخاب شود اما با رعایت همه معیارهای انتخاباتی؛ بهطوریکه همه مردم باور کنند واقعا انتخابات جدی است، بنابراین پای صندوق رأی بیایند؛ اما آقای هاشمی نظرش متفاوت بود، میگفت:
«ما همه سازوکارها را جوری طراحی کنیم که این آقا رأی بیاورد، حالا بهجای 20میلیون، 15میلیون بیایند پای صندوق رأی».
زدن زیر بازی انتخابات
آنطور که از مرام سیاسی هاشمی بر میآید، او در همه انتخاباتها قصد داشته نقشی محوری داشته باشد و نتیجه انتخابات همانی باشد که او طلب میکرده است. نقش و تاثیر بیبدیل هاشمی در انتخابات ریاستجمهوری سال 92 و ایجاد وحدت میان نیروهای محافظهکار-اعتدالی و اصلاحطلب حول حمایت از حسن روحانی در آن انتخابات نیز بر کسی پوشیده نیست؛ نقشی که تاثیر بسزایی در پیروزی روحانی در انتخابات داشت. اما در دو برهه یعنی انتخابات سالهای 84 و 88، نتیجه آنطور که او میخواست، نشد و همین مساله زمینههای قهر نسبی او با ساختار را فراهم کرد. اوج این مساله در جریان انتخابات دهم ریاستجمهوری، یعنی جایی که موسوی نامزد مورد نظر هاشمی در رقابت با احمدینژاد قافیه را واگذار کرد، به وقوع پیوست و هاشمی با زدن زیر میز بازی، شرایط را برای سوءاستفاده برخی عناصر فراهم آورد. کار حتی به جایی کشید که او از حضور در مراسم تنفیذ رییسجمهوری منتخب، احتراز کرد. اینکه اعضای حزب کارگزاران امروز خود را طرفدار مشارکت حداکثری در انتخابات ریاستجمهوری جلوه میدهند و رقیب را به آنچه خود در آن تبحر دارند، متهم میکنند، دلایل مختلفی دارد؛ اولا اینکه کارگزارانیها دیگر از سایه پدر معنوی خود یعنی هاشمیرفسنجانی که میتوانست زیرکانه و هوشمندانه با مهرهها در جهت منافع خود و حزب متبوعش بازی کند، محروم هستند و همین محرومیت آنها را ناگزیر طرفدار تکثر کرده است؛ ثانیا اینکه کارگزارانیها میدانند که بدون حضور پدر معنویشان، بهتنهایی قادر به پیروزکردن نامزد مورد نظر نیستند و باید با سایر گروههای اصلاحطلب که زمینه اجتماعی بهتر و بیشتری نسبت به آنها دارند، همساز شوند و همین باعث میشود تا آنها نیز لاجرم از مرکب اقتدارگرایی و انحصارطلبی پایین آمده و دموکراتمسلکی پیشه کنند.